#شهدا
#حجاب
#خاطرات
#خانم_موسوی یکی از #پرستاران دوران #دفاع_مقدس ، از میان همه ی تصویر های آن روزها ، یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند :
یادم می آید یک روز که در #بیمارستان بودیم، #حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از #بیمارستانهای صحرایی هم #مجروحین زیادی را به #بیمارستان ما منتقل می کردند.
اوضاع #مجروحین به شدت وخیم بود.
در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود.
رگهایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی #خونریزی شدیدی داشت.
#مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.
وقتی که دکتر اتاق عمل این #مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای #جراحی آماده اش کنم.
من آن زمان #چادر به سر داشتم . دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم #مجروح را جابه جا کنم .
همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و #چادرم را دربیاورم ، #مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه #چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت
گفت: من دارم می روم که تو #چادرت را در نیاوری.
ما برای این #چادر داریم می رویم... #چادرم در مشتش بود که #شهید شد.
از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم #چادرم را کنار نگذاشتم.
#چادر
#حجاب
🌹🕊🌺🌷🌺🕊🌹
#شهادت را همه دوست دارند اما زحمت ڪشیدن براے #شهادت را چه؟
#شهید شدن یڪ اتفاق نیست
گلے است ڪه براے شڪوفا شدنش باید خون دل بخورے...به #بے_دردها
به #بے_غصه_ها به #عافیت_طلب_ها
#شهادت نمیدهند
به آنڪه یڪ شب بے خوابے براے #اسلام نڪشیده
یڪ روز وقتش را برای تبلیغ #دین نگذاشته،
#شهادت طلب نمیگویند
دغدغه #هیأت دغدغه #بسیج
دغدغه #ڪار_جهادے
دغدغه دست این و آن را گذاشتن توے دست #شهدا دغدغه #ترڪ_گناه
دغدغه #آدم_شدن
دغدغه ے #شهادت ،به حرف ڪه نیست
قلبت را بو میڪنند اگر بوے #دنیا بدهد
رهایت مے ڪنند اگر عاشق #شهادتے
اول باید #سرباز خوبے باشے
خوب #مبارزه ڪنے #مجروح شوے
اما ڪم نیاورے...
درست مثل یاران #عاشورایے #حسین_بن_علے ،
#شهادت را به تماشاچے ها نمے دهند...
🌷 بہ یاد #شهیـدے ڪہ #مخلصـانہ زندگے ڪرد و بہ #شهادت رسید...
.
.
#اربعین_هر_زائر_به_نیابت_از_یک_شهید
#شهید_محمد_غفاری
#حب_الحسین_یجمعنا🇮🇷
🇮🇷 دو شهید با پلاک های ۵۵۵ و ۵۵۶ 🇮🇷
🌺🍃طی عملیات #تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو #شهید پیدا شد...
یکی از این #شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود و سر #شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت
🌺🍃معلوم بود که #شهيدِ دراز کش #مجروح بوده است. خوب، پلاک داشتند، #پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است.
555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم #پلاک گرفته اند.
معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند #پلاک می گرفتند.
🌺🍃اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن #شهیدی که نشسته است، پدر است و آن #شهیدی که درازکش است، #پسر است...
#پدری سر پسر را به دامن گرفته است...😭😭
#شهید_سید_ابراهیم_اسماعیل_زاده_موسوی پدر
و #سید_حسین_اسماعیل_زاده
پسر است
اهل روستای باقر تنگه بابلسر..
⭕️ کاش از ما نپرسند که بعد از #شهدا چه کردیم...😔
🌹 شادی روح #شهدا صلوات 🌹
✨🌹✨🌹✨🌹✨
✨🌹✨🌹✨🌹✨
🌺💐🌸🌼🌸💐🌺
#خاطرات_دفاع_مقدس
👇تکلیف منو روشن کنید👇
یادم می آید یک #مجروحی داشتیم که از ناحیه شکم #آسیب دیده بود، بنده خدا را تازه عمل کرده بودند و برای جلوگیری از #عفونت از طریق #آنژیوکت به وی هر شش ساعت آنتی بیوتیک #تزریق می کردیم
یک روز اول صبح یکبار برای #تزریق دارو رفتم #دارو را داخل آنژیوکت تزریق کردم کمی درد داشت یک #مسکن هم بهش دادم و دیدم پایه سرم پایین است
آن را بالا کشیدم و رفتم دو ساعت بعد اومدم بهش سر زدم،
یه نگاه به #سرمش کردم دیدم سرم به سختی #پمپ می شود و باز سرم را در قسمت بالای پایه سرم آویزان کردم.
خلاصه آن روز تا پایان #شیفت بیش از ۱۲ بار سرم را به بالاترین قسمت پایه نصب کردم دفعه آخر که مراجعه کردم خواستم جابه جا کنم که برادر #مجروح بی حوصله و یک کم عصبانی به من نگاه کرد وگفت :
خواهر تورا به #خدا این پایه سرم را طوری تنظیم کنید که #همکارتان که قدشان کوتاه است نیز بتوانند کارشان را انجام دهند و دچار مشکل نشوند ، از #صبح تا حالا شما می آیید و سرم را بالا نصب می کنید و آن بنده خدا با زحمت زیاد پایه سرم را پایین می آورد #تکلیف منو روشن کنید.
🌺💐🌸🌼🌸💐🌺
🌸🌼🌸💐🌺
💠شهید #محمد_رضا_تورجی_زاده پشت بیسیم📞 چه خواند که حاج #حسین_خرازی از هوش رفت⁉️
💠خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر🕊 شده بودند خیلی #مجروح شده بودند.
❗️ حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا #آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی📞 را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم #تورجی_زاده را پیدا کن
💠( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح🎤 بااخلاص و از بچه های لشکر بود.
⬅️ خلاصه #محمدرضا رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه #حضرت_زهرا(س) برام بخون.
👈محمدرضا فقط #یک_بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت😨 خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند✊ خط را #گرفته_بودند عراقی ها را تارومار کردند...
⭕️محمدرضاتورجی زاده خونده بود:
🔸در بین آن دیوار و #در
🔸زهرا صدا می زد پدر😭
🔹دنبال #حیدر می دوید
🔹از پهلویش خون💔 می چکید😭
#شهید
#اخلاص
#شهادت
#یاد_شهدا
#مدافع_حرم
#زندگی_شهدا
#شهادت_طلبی
#افراد_بی_ادعا
#شهدا_زنده_اند
#سلام_بر_شهدا
#همسران_شهدا
#فرهنگ_شهادت
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهید_دفاع_مقدس
#شهید_مدافع_حرم
#اللهم_الرزقنا_شهـادت
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
🌹🌸🥀🕊🥀🌸🌹
گذری کوتاه بر زندگی
#شهیدان_قاسمی
#شهید_محمدجواد_قاسمی
زمانیکه جنگ تحميلي آغاز شد و آتش به خرمن زندگاني مردم بيگناه زد بدون لحظهاي درنگ همراه #برادرش با لشکر8 نجفاشرف در گردان پیاده به مناطق جنگي شتافت. اين #بسیجی سلحشور پس از حماسههاي ماندگار به منطقهي جنگي فاو رهسپار شد. همچون دیگر رزمندگان اسلام لحظه به لحظه آرزوی #شهادت را در سینهاش میپروراند.
سرانجام در تاريخ 1367/01/29 در خط پدافندی تک عراق به فاو به فيض #شهادت نائل آمد .
پس از 13 سال انتظارِ جانفرسا ، باقیمانده #پیکر_پاكش از میادین جنگی پیدا شد و با بازگشت به زادگاهش و #تشييع باشکوه در كنار ديگر #مردان خدا آرام گرفت و خط بطلاني كشيد بر صفحۀ تاريك زندگي ظالمان .
#شهید_رسول_قاسمی
همراه برادرش با لشکر 8 نجف اشرف در گردان پیاده به مناطق جنگي شتافت . اين بسیجی سلحشور در جنگ با دشمن بعثي از خود رشادتهاي بي مثالي برجا گذاشت . با اینکه بارها و بارها #مجروح شد ، اما لحظهای لب به #شکوه نمیگشود و هر بار مصممتر از قبل به جبهه باز میگشت ( #شیمیایی نیز شده بود و از ناحیۀ #ریه مشکل داشت ) ، درحالیکه در خط پدافندی فاو انجام وظیفه میکرد ، به تاريخ 1367/03/10 در تک عراق به فاو ناپديد شد تا جزو #دلاوريها و فداكاريهايش چيزي برجا نماند .
آری #رسول هم که نمی توانست دوری برادرش #محمدجواد را تحمل کند در همان منطقه عملیاتی #آسمانی شد و باقیمانده #پیکر_مطهرش نیز همچون #برادرش با گذشت چندین سال به آغوش خانواده بازگشت .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🌸🥀🕊🥀🌸🌹
🌹🌸🥀🕊🥀🌸🌹
🌹🕊🌴🌹🌴🕊🌹
#شهید_تشنه_لب
حسین محمدی مفرد از جمله #غواصان واحد تخریب لشکر۵نصر که همرزم #شهید_شفیعی بوده، درباره #شهادت وی میگوید:
#محمدرضا در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم #مجروح شد و #اسیر عراقی ها شد.
نیمه های #شب بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم.
#محمدرضا در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست #محمدرضا نزدیک به نرده های درب زندان بودم.
مقداری #پنبه بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم.
وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد #محمدرضا شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که #دفع از طریق #شکم انجام میشد.
با خودم گفتم در داخل شکم #محمدرضا همه چیز جابجا شده است .
سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن #بسته به خارج دوباره خوابیدم.
ساعت ۱۰ شب بود که #محمدرضا دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه #قم بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش میکنم کمی به من آب بده که خیلی #تشنه هستم و من به چشمان #محمد که میگفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه میکردم . صدای #محمد خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت #محمد بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که #دست محمد از قابلمه جدا شد و #پیکرش بر زمین افتاد و به #شهادت رسید.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
التماس دعا
•┈┈••✾•🌾🦋🌾•✾••┈•
@kakamartyr3
#نماینده_داریم_تا_نماینده
✅ در تصویر نمایندگانی را میبینید که بعد از ۷ تیر ۱۳۶۰ با تن #مجروح به مجلس آمدند تا مجلس از #حد_نصاب نیفتد. اما امسال نمایندگانی که در انتخابات شکست خوردند و ...، بعد از ۱۱ اسفند به جلسه مجلس نرفتند و بعلت عدم کفایت حضار، جلسه مجلس تشکیل نشد!
👌 عزیزان بدانند که انقلابی بودن در تصویر بالاست که معنا دارد.☝️
🌷
🇮🇷 دو شهید با پلاک های ۵۵۵ و ۵۵۶ 🇮🇷
🌺🍃طی عملیات #تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو #شهید پیدا شد...
یکی از این #شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود و سر #شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت
🌺🍃معلوم بود که #شهيدِ دراز کش #مجروح بوده است. خوب، پلاک داشتند، #پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است.
555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم #پلاک گرفته اند.
معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند #پلاک می گرفتند.
🌺🍃اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن #شهیدی که نشسته است، پدر است و آن #شهیدی که درازکش است، #پسر است...
#پدری سر پسر را به دامن گرفته است...😭😭
#شهید_سید_ابراهیم_اسماعیل_زاده_موسوی پدر
و #سید_حسین_اسماعیل_زاده
پسر است
اهل روستای باقر تنگه بابلسر..
⭕️ کاش از ما نپرسند که بعد از #شهدا چه کردیم...😔
🌹 شادی روح #شهدا صلوات 🌹
✨🌹✨🌹✨🌹✨
✨🌹✨🌹✨🌹✨
#خاکریزخاطرات ۶۹
🔸عاشق ولایت بودن یعنی این... بخون و لذت ببر از حکایت عاشقان امام
#متن_خاطره|یک نوجوان شانزده ساله رو آوردند اورژانس، هنوز از پیکر مطهرش دود بلند میشد. بدنش سوخته بود و چهرهاش قابل تشخیص نبود، اما لبهایش آیات قرآن میخواند و برا سلامتیِ امام خمینی دعا میکرد... یک مجروح دیگه رو هم آوردند که به شدت آسیب دیده بود. ازش پرسیدم: دردت شدیده؟!!! گفت: خوشحالم که به امام خمینی درد نمیرسه...
👤 نام این دو رزمندهی عزیز در منبع نیامده است
📚منبع: کتاب روایت مقدس، صفحه ۱۳۱
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
______________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#ولایت_پذیری #ایمان #مجروح #امام_خمینی #استقامت #ولایت_فقیه #خاکریز_خاطرات