eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.3هزار عکس
15.1هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسم رب الشهدا🍃 🍃در سیاهی نشسته ام به آسمان میکنم. قرص ماه امشب عجیب میدرخشد. تک ستاره خیره کننده ای کنار ماه نشسته و منظره را تکمیل کرده. خیره به روی ماه مشغولم را جمع و جور می‌کنم و به شنیده هایم فکر می‌کنم چیزهای جدیدی شنیدم! 🍃حرف های لیلا خانوم را به یادم آمد که از پسرخاله‌اش می‌گفت. پسر خاله ای که همسرش بود. از اسفند سال ۴۷ در ای در مرز و می‌گوید که دهمین روز این ماه پسرخاله‌اش یعنی جبار به دنیا آمد.  جبار عراقی! پسری که نظر کرده موسی‌ابن‌جعفر بود. شفایش از بود و زندگیش را هم مدیونش. حیاتی که سرآغازش به دستان حضرت گره خورده باشد، سرانجامش مثل روز روشن است. 🍃 تنها فرجام زیبا و خیری که برای این نذر میتوان نوشت، عروجی به رنگ شهادت است و بس. عروجی دیدنی در غروبی پاییزی و تیری سرگردان که چشم چپش را شکافت و نیمی از سرش را متلاشی کرد و همین بهانه ای بود برای رفتن. بعد عمری و پاسداری این بهانه ای شد تا روح خسته‌اش آرام بگیرد، آرامشی ابدی در آغوش ، سالگرد شهادتت مبارک خدا. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١ اسفند ١٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ۴ آبان ١٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۳ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
🍃تولدت در آبان ۶۸، بهار را بیش از پیش سبز کرد. حسین نامیده شدی و خادم هیئت ارباب بودی. حالا تمامِ شهر تو را به نامِ اربابَت می‌شناسند، ، تخریب‌چیِ شهید، حسین هریری. 🍃تو چه زیبا از سیم‌خاردار گذشتی. باید مثل تو تخریب کرد هرچه را که زنجیر می‌شود بر بالِ پریدنمان، باید شبیه تو مهیای پریدن شد🕊 🍃عازم شدی به سرزمین به جایی که فاصله‌اش تا آسمان تنها چند قدم است. رفتی تا "انتقام سیلی مادر را بگیری"😔 🍃حالا که نَفست را زیر پا گذاشتی، نوبت به میدانِ نبرد می‌رسد، تخریب چی خُبره‌ای شده ای که راه را برای مدافعان حرم باز می‌کند، سرزمینِ حلب پاک است وقتی مدافعانی چون تو دارد😌 🍃حلب همانجایی است که بال می‌گشایی، آماده رفتنی و هیچ چیز جز ، قلبِ پر تلاطمت را آرام نمی‌کند، قلبت آیینه‌ایست صیقل خورده و زمین، حقیر تر از آن که گنجایشِ روحِ بلندت را داشته باشد. 🍃تنها یک چاشنی کافیست که تو را به غایتِ آرزویت برساند. چاشنی منفجر می‌شود و تو پرواز را آغاز می‌کنی، پرواز از . 🍃سر بر میگذاری. قلبت آرام گرفته اما اینجا، روی زمین، میان تمام چیزهایی که نبودت را به رخ می‌کشد، جای خالی‌ات نیشتری است بر قلبِ زخم خورده‌مان😓 🍃همسرت بانویی است از تبار . پر از صبر و صلابت. شیرزنی که در اوج جوانی، آروزهایش را فدای کرد. همسری که شرط ازدواجش دفاع از حرم بود و چه از این بهتر که همپایی داشته باشی تا ؟! 🍃حواسمان هست که حاجتت را از رفیقِ شفیقت گرفته ای، از * که حالا در کنارش حالت خوب است. 🍃ما در دنیا رها شده‌ایم، و بی‌سرپناه. حواستان به ماهم باشد.‌ رهایمان نکن که گردباد ، مارا با خود می‌برد... ، قمر* فاطمیون❤️ *شهید ، دوست شهید که پس از شهادت، پیکر مطهرشان توسط شهید به عقب برگردانده شد. شهید هریری حاجتِ شهادتشان را از ایشان درخواست کردند. * شهید به دلیلِ چهره زیبایشان، به قمر فاطمیون شهرت داشتند. ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳ آبان ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ آبان ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ٢ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 🍃 که می‌خوانی، وقتی به آیه ی «وَقالَ رَبُکُمْ ٱُدعونی اَسْتَجِبْ لَهُمْ» میرسی، سراسر وجودت و آرامش می‌شود. خیال می‌کنم اصلا از همینجاست که ما با آن بالایی رقم می‌خورد. صدا زدن های ما و جانم گفتن های خدا؛ تنها باید چشم ها را بست و با دل توکل کرد. 🍃حمیدرضا هم از آن بنده هایی بود که بی ترس و نگرانی فرمان اش را به دست بهترین راننده سپرده بود؛ از جاده ی هوی و هوس به خاکی زد و در مسیر مستقیم افتاد. خدا را خواند و آنقدر بر دعا و جهادش پافشاری کرد تا استجابت خدا مستقیم آمد و راه حمیدرضا را در پیش گرفت. 🍃هر چه پیش میروی و زندگی شهدای برایت آشنا تر می‌شود، پی میبری که همه شان غلام عباس بودند؛ اصلا خود عباس بن علی رضایت نامه هایشان را امضا کرده و آن ها را به حریم خواهرش راه داده است. 🍃آخر عباس هم بود و هم ، مگر می‌شود در مکتب ابالفضل باشی و غیرت در وجودت ریشه نداند؟! مگر می‌شود معلمِ لحظه به لحظه ی کشیدنت ابالفضل باشد و تو منشِ جانبازی را نیاموزی؟! 🍃حمیدرضا شاگرد برتر این نیز به مولایش اقتدا کرد و سر بلند، رجز خواند «کُلُنا عَباسَکَ یا زینَبْ» و آنقدر عباس وار جنگید تا نهایت روز این ترکش ها بودند که به سمت حمیدرضا می‌دویدند. 🍃آری! حمیدرضا به خود و خدای خودش قول شهادت داده بود، قول روسفید شدن. اینجا هم مرید ابالفضل بودن خودش را نشان داد، به عهدش وفا کرد و صدای لبیک گفتن هایش، تسکینی شد برای دل مهدیِ . خدایا! ما اینجا تورا می‌خوانیم. باشد که ما هم در این مکتب روسفید شده و شامل استجابت تو باشیم. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٩ شهریور ١٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ٢ آبان ١٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۲ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان # #
♡بسم رب العالمین♡ 🍃و چه بسیارند که کسب و تجارت و داد و ستد آنها را از یاد خدا غافل نمی کند"* و بلکه دنیا برایشان، با همه پستی ها و بلندی هایش، میشود مشعلی برای لمس . 🍃پاک مردانی همچو . سجاد نامی که به قول خودش، در تب و تاب ناله های بیتاب بود. سجادی که دوازده سال تمام، از صابرین جهاد فی سبیل الله بود و عشق، در میان امواج قلبش قدم میزد❤ 🍃میدانی، زمان، مامن و منزل گاهیست برای آرزوهایی، که اکنون خاطره خوانده میشوند. خاطره هایی که نبضشان، هنوز در میان پیچ و خم حس میشود. زمان، هنوز بیاد دارد استخاره ات را، و خوب بخاطر سپرده است که آیه را خواندی*🌹 🍃شاید، همین آیه بود که تو را راهی کرد. شاید طعم شیرین ، لحظه ای زیر پوستت دوید و دلگرم شدی، وقتی که خداوند در نشانه اش، تورا از مسیر خودش خواند. 🍃براستی، چه کسی میداند، طوفان عشق، چگونه سجاد را فشرد که ساعتی قبل از تولد دومین طفلش، دل به دریا زد و راهی شد🌺 پ.ن : استخاره همسر شهید ، آیه ۳۷ سوره نور پ.ن : آیه ۱۲۳ سوره توبه ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۳ مرداد ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای رشت
1.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 آن قدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع ، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضر نیست...! و آن قدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع، هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آن قدر مفید نیست... اساس عالم بر تربیت انسان است ... . .
🔰آدمهای موفق همیشه دنبال راهی برای کمک به بقیه ان آدمای ناموفق همیشه از خودشون میپرسن کمک کردن به بقیه چه فایده ای واسم داره 🔰اینجاس که جهانبینی توحیدی خودشو نشون میده آدمایی که جهانبینی توحیدی دارن تمامی کاراشون دائر مدار رضایت خداست لذا نه پشیمونی دارن نه خستگی دارن نه از ادامه باز می ایستن 🔰لذا مضمونا می فرمودن : کار می کنیم برای خدا حرف میزنیم برای خدا سکوت می کنیم برای خدا جنگ می کنیم برای خدا صلح می کنیم برای خدا 🔚انسان خداجو هرکاری که می کنه نه برای خودشِ نه برای غیر خودش بلکه فقط برای اینجاست که میگن « شهید نظر می کند به وجه الله »
📚📏📚📏📚 💢 ✅پرسش: ماه چه فضیلتی داشته و اعمال آن چیست؟ ✍️پاسخ: ماه شعبان ماه رحمت و لطف الهی و فرصتی است برای شست‌وشوی دل از زنگارهای هواپرستی و دنیا زدگی. اسلام(ص) در مورد فضیلت ماه شعبان فرمود: ماه شعبان، ماه شریفی است، و ماه من است، و حاملین عرش آن‌را بزرگ می‌دارند و قدرش را می‌شناسند. 🔹ماه شعبان ماهی است که به اعمال خوب انسان هفتاد برابر پاداش داده می‏شود، و کارهای زشت انسان آمرزیده می‏شود، و مورد مؤاخذه واقع نمی‌گردد و عمل نیک پذیرفته می‌گردد. به بندگان نیک خود مباهات می‌نماید، و از عرش عظمت و قدرت خود به روزه‌داران و عبادت‏کنندگان نظر رحمت می‌افکند، و به سبب ایشان به حاملان عرش خود مباهات می‌نماید...» این ماه و روزهای آن اعمال خاصی دارد ، از جمله : 1️⃣ : یکی از برجسته‌ترین اعمال ماه شعبان مناجاتی است که امام علی(ع) و فرزندان معصومش(ع) با استفاده از آن با خدایشان مناجات می‌کردند. 2️⃣دادن ، امام صادق(ع) فرموده است، هر کس در ماه شعبان صدقه‏ بدهد، خداوند آن‏ صدقه‏ را پرورش می‏دهد، همان‌گونه که شما بچه شتر را پرورش می‏دهید و روز قیامت در حالی‌که آن صدقه‏ به بزرگی کوه احد شده است، به او خواهد رسید. 3️⃣ گرفتن : در روایت آمده است : هر کسی سه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد، به او گفته می‌شود که عمل خود را از اول آغاز کن.( یعنی اعمال گذشته تو آمرزیده شده است.) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┈•گروه پاسخگویی فضای مجازی•┈ مرکز ملّی پاسخگویی ‌به سؤالات دینی ‌
👤 روحانی شهید عبدالله میثمی: |دستتان را بدهید به دستِ خدا؛ خدا می‌داند که اگر شما ارتباطتان را با او محکم کنید، کارتان پیش می‌رود... 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی _______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
‍ 📝راوی:سیدمنصورحسینی 🔹می گفت : اهل بودم و عضو گروه و پدرم از تجار بازار تهران. 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان بعد از چند ماه ، خانه ای در ا اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با مختصر گروه تفحص میگذراندیم سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد شاد بود و زندگیمان ، با عطرآگین تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و ما خواهند شد آشوبی در دلم پیدا شد حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با گرفتن از بازار گذرانده بودم نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم. 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شدیم. 🔹 بعد از و به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی و شهیدی نمایان شد. 🔹 🌷 فرزند سید حسین اعزامی از گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من... 🔹استخوان های مطهر را به انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به ، به تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند. 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم " گفتم و کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید بی ادبی و جسارتم را ببخشید » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم. هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول داده ام. با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده. 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم. به قصابی رفتم خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است به میوه فروشی رفتم به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم. جواب همان بود بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم اعتراض کردم که چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود بخدا خودش بود کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود به خدا خودش بود گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز؟🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم. به کارت شناسایی نگاه می کردم. وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 🔹 😔
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💖 زندگی با ایشان ، زندگی راحتی نبود ! سخت بود، ولی به سختی اش می ارزید ! علی خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما آرامش می داد ! مهربانی اش ، ایمان اش و قدرشناسی اش ! 💖 یک روز جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم ! پرسیدم : حاج آقا! چرا این طوری کرده ای ؟ رفت طرف آشپزخانه . گفت : 💞 به خاطر و برای کمک به شما ! رفت توی آشپزخانه و گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن ! رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت : خانم ! بروید بیرون ! مزاحم نشوید ! پشت در التماس می کردم : حاج آقا ! شما رو به خدا بیا بیرون ! من ناراحت می شوم ! خجالت می کشم ! شما را به خدا بیا بیرون ! 💖 می گفت : چیزی نیست . الان تمام می شود ، می آیم بیرون ! آشپزخانه را مرتب کرد ، ظرف ها را چید سرجایشان ، روی اجاق گاز را مرتب کرد ، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست ! آشپزخانه مثل دسته ی گل شده بود . راوی همسر شهید 🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷
🕊 تو چه کرده ای؟ کِه همه ات رٰا بَرای خودَش خواست وَ نصیبِ مٰا چیزی نگذاشت ! حَتیٰ نامی، نشانی ...🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌