بصیرت و بیداری یک مرزبان 🔹شهید مجتبی یزدان پناه در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: " امروز ۹۷/۳/۹ روزی هست که دارم خاطره می نویسم تا سالهای آینده بدردم بخوره؛ برجک شماره ۴ هستم. امروز نگهبانم البته هر روز نگهبانم ولی پاس ۳ هستم از دیشب تا الان ۴ ساعت بیشتر نخوابیدم؛ ۱۵ دقیقه دیگر پست من تمام می شود میرم می‌خوابم ". 🔹یزدان‌پرست در خاطراتش با اشاره به گرمای هوا می‌گوید: " آنقدر هوا گرمه که آدم پوست می‌ندازه جلو آفتاب، من الان جلوی آفتاب ایستادم و مرز را نگاه می‌کنم که کسی رد نشه خدایی نکرده بیاد داخل خاک ایران کاری انجام بده تا مردمش در آسایش نباشند و اینجا ایستادم روبروی پاکستان روستای باز محمد، بچه هاشون، شترهاشون جلوی من هستند." .