✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت843
گذر از طوفان✨
سوار ماشین شدیم برگه ای که دکتر آزمایش هارو روش نوشته بود رو تا زد و داخل جیب پالتوش گذاشت و ماشین رو روشن کرد نگاه بین دستهاش که روی فرمان بود و پالتوش که پشت صندلی آوریزونش کرده بود جابجا شد و گفتم
_برگه آزمایش چرا برداشتی؟
همینطوری داشت بلوار رو درو میزد گفت
_ میام دنبالت باهم میریم
با تعجب گفتم
_چرا بیایی دنبالم!آزمایشگاه رو که بلدم با پریسا میرم بعدشم میریم مدرسه
لبخندی زد
_خانم خجسته فردا باید خودش تنها بره ،آزمایش بدی بعدش می رسونمت مدرسه از کلاس ها جا نمونی
نوچی کردم
_وقتی خودم میتونم برم چه کاریه صبح این همه راه رو بیایی دنبالم
_انقد از بودنم اذیت میشی که دوست نداری خودم ببرمت
من چی میگم این چی برداشت میکنه
کلافه گفتم
_کجایی حرف من این معنی رو میده
_پس چه دلیلی داره اصرار داری نیام
_آخه چطوری به پریسا بگم خودم میخوام برم آزمایش فکر میکنه دوست ندارم همراهم باشه
از گوشه چشمش نگاهی بهم انداخت
_خب بگو بیاد من که مشکلی ندارم باهامون باشه
از جوابش حرصم گرفت با اخم به نیم رخ صورتش خیره شدم
صدای خنده ش بلند شد
_چرا میخوای بزنی
بارحرص گفتم
_خیلی بدجنسی خیلی
صدای خنده ش بلند تر شد
_حرص نخور عزیزمن ،خب من میگی خانم خجسته هم باشه منم گفتم بیاد چرا عصبانی میشی
ناراحت صورتم رو سمت شیشه چرخوندم
اعصاب منو بهم میریزه تا خودش خوشحال کنه با سر به سر من گذاشتن خوش میگذرونه ،من عقل ندارم که با یه آدم لجباز یه دنده بحث میکنم
_نورا ناراحت شدی؟
عه عه چه رویی داره انتظار داره ناراحت نشه بچه پررو
_نوراجان منو ببین
نورارجان مرض
با توقف ماشین چشم هام رو کلافه روی هم گذاشتم و باز کردم
یهویی دستش روی بازو قرار گرفت
_ببینمت
تند سمتش چرخیدم و گفتم
_میدونی چرا معده م درد میگیره چون باعث بانی عصبی و شدن و حرص و جوش خوردن تویی
از شنیدن حرف جاخورد و چند ثانیه به چشم هام زل زد آروم لب زد
_مگه من چکار کردم ؟
_چکار نکردی؟لجبازی یه دنده ای از حرفی که میزنی کوتاه نمیایی
_آروم باش ،من اصلا دیگه حرف نمیزنم خوبه؟آزمایشم خودت برو من نمیام دنبالت ،چند روزی هم سرکار نیا که منو نبینی حالت بد بشه
ناراحت روی دنده رو عوض کرد و حرکت کرد
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫