هدایت شده از طنز و خاطرات جبهه
🌸یاصدام پیت حلبی در عملیات والفجر ده ، بعنوان گردان نفوذی از لشکر ۸ نجف اشرف به داخل خاک عراق رفتیم و گردان روبرویمان گردان امام حسین علیه السلام هم از لشکر نجف خط شکن بود خط ساعت 1/5شب شکسته شد وماپشت سر عراقیها مستقر بودیم صبح که داشت هوا روشن میشد عراقیهاییکه فرار را بر قرار ترجیح داده بودند بدست بچه های ما اسیر می‌شدند تعداد ۲۳ نفر اسیر گرفته بودیم که بچه های اطلاعات و عملیات آمدند وگفتن چرا اینها را به عقب منتقل نکردید و با بیسیم با فرمانده عزیز گردان شهید علی اربابی هماهنگ کردیم تا آنها را به اسکله سد دربندی خان منتقل کنیم وقتی خواستیم حرکتشان بدهیم صدای رگبار کلاشینکف بلند شد برگشتیم بسمت صدا یکی از دوستان ابوزیدابادی همراهمان بنام محمود سیفی به عراقی ها می‌گفت‌ این شعار که من می‌گویم بگوید و حرکت کنید یا صدام پیت حلبی (حلب های فلزی) عراقی ها مانده بودند این چه شعری هست واز ترس دست وپا شکسته برای خودشون یک چیزهایی بلغور میکردند(میگفتند)😂😂 برادر عزیز اکبرسهرابی از ابوزیداباد @mfdocohe🌸