💠 بیتعارف، حتی با رئیس جمهور
🔸 مســئول دفتــر رئیس جمهـور پشــت خـط بـود.
ســید ابراهیــم بیسـت ســاله، دادســتان کـرج،
تلفـــن را برداشــت. «
شــما فلانــی را بازداشــت
کردیــد؟ رئیــس جمهــور دســتور مــی دهــد هــر
چه زودتر آزادش کنید.» در ذهنــش مــرور کــرد
و یـادش آمـد ایـن آقا تخلــف ســنگینی داشــته
و از نزدیـکان رئیـس جمهـور اسـت. بعـد گفــت:
«بــه آقـای
#بنی_صدر ســلام بنــده را برسـانید و
بگویید
این تصمیم دادســتان و قاضــی اســت و
هیـچ کـس حــق لغــو حکـم قاضـی را نـدارد.»
🔹مسـئول دفتـر رئیـس جمهـور کـه عصبانی شــده
بــود، بـا لحــن تنـدی خطاب بـه او گفت: «شـما
مــی فهمیــد چــه مــی گوییــد؟! ایـــن دســـتور
رئیــس جمهـــور اســـت.» او هــم بـــا آرامــش
همیشــگی جــواب داد: «ایــن خواسـته رئیـس
جمهـور، دخالـت در کار دادسـتانی اسـت و قانـون
بــه ایشــان چنیـن حقـی نمـی دهـد.» مسـئول
دفتــر کـــه از قاطعیــت او عصبانــی شــده بــود،
بــدون خداحافظــی ارتبــاط را قطــع کــرد و
بنــی
صـدر هـم دیگـر پیگیـر آزادی آن فــرد نشـد.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۱۳
#برش
#شهید_خدمت