(ع) 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫 📖 مرده زنده شد!! 💥میثم تمار :گوید در محضر حضرت علی نشسته بودم گروهی دیگر از اصحاب آن حضرت و اصحاب رسول نیز به دورش حلقه زده بودند او در بین ما همچون ماه بود در بین ستارگان، ناگهان مردی بلند قد با عمامه ای زرد و پیراهنی مایل به سیاه و دو شمشیر حمایل بدون سلام وارد شد و ساکت نشست حضار گردنها به سویش دراز کرده با گوشه های چشم غضب آلود به وی نظر می نمودند. مردم نیز از اطراف به دورش اجتماع کردند، از این میانه تنها على سر به سوی او بلند ننمود. 💥چون نگاه مردم کم شد تازه وارد، لب به سخن باز کرد. گویا زبانش شمشیری بود که از غلاف کشیده شده و چنین سخن گفت: ➖کدامیک از شماست، آن که در خانه خدا دیده به جهان گشوده و به صفاتی برجسته معروف و به جود و کرم موصوف است؟ ➖کدامیک از شماست مرد اصلع دلیر که نفسهای دشمنان را در سینه ها تنگ می کند و از مردم قصاص می گیرد؟ ➖کدامیک از شماست شاخۀ تازه و شکوفان ابی طالب آن مرد هنرمند با مهابت و تیری که به هدف اصابت میکند؟ ➖ کدامیک از شماست خلیفه محمد که او را در زمان حیاتش یاری کرده و قدرت و شخصیتش بوسیله او کامل گشته است؟» 💥علی سر بلند کرد و به وی خطاب نمود: چه می گویی ای ابا سعد بن ربیع بن مدرکه و تا ده تن از پدرانش را برشمرد. بپرس! آنچه در نظر داری منم. صندوق علم نبوت. 💥گفت: به ما رسیده که تو وصی و خلیفه رسول خدایی و تو حلال مشکلاتی و من فرستاده شصت هزار نفرم به سوی تو که آنها را «عصمه» می گویند و مرده ای با من فرستاده اند که در سبب مردنش نزاع و اختلاف می کنند و اکنون بر در مسجد است. اگر او را زنده کنی خواهیم دانست که تو راستگو و جانشین محمد و حجت خدائی بر روی زمین و اگر نتوانی خواهیم دانست که تو به ناحق ادعای خلافت میکنی. 💥امیر المؤمنین علی به میثم فرمود: بر شترت سوار شو و در کوچه ها و محله های کوفه گردش کن و به مردم بگو هر کس می خواهد علم خدا داد علی را مشاهده کند به طرف نجف خارج شود. 💥 سیل جمعیت به سوی نجف سرازیر شد. امیرالمؤمنین به میثم فرمود: اعرابی و مرده ای را که همراه دارد بیاور. میثم گوید: به جانب آن مرد رفتم دیدم میان کجاوه در کنار مرده ایستاده پس آنها را به طرف نجف حرکت دادم آنگاه حضرت علی به مردم رو کرد و فرمود بگوئید. درباره ما آنچه از ما می بینید و برای دگران نقل کنید. میثم گوید من از میان کجاوه تابوتی بیرون آوردم که در آن پارچه ای بود و از دیبای سبز که در آن جوانی خوش صورت خوابیده بود. 💥علی به مرد عرب فرمود چند روز است این جوان مرده؟ گفت چهل و یک روز است. على : علت مرگش چه بود؟ عرب: معلوم نیست، زیرا شب به سلامت خوابیده. با مداد که به بالینش آمدند گوش تا گوش سرش بریده بود و پنجاه نفر در این ماجرا متهم اند. 💥على، عمویش او را کشته زیرا این جوان شوهر دخترش بوده و دختر عمو را رها نموده و با زنی دیگر ازدواج کرده است. عرب: این گفتار برای ما کافی نیست بلکه خودش باید بر این مطلب گواهی دهد. در این هنگام امام ثنا و سپاس الهی به جای آورد و بر رسول گرامی و درود فرستاد، آنگاه فرمود: ای اهل کوفه همانا مقام گاو بنی اسرائیل نزد خداوند از من برتر نیست و من برادر رسول خدایم و گاو بنی اسرائیل مرده ای را پس از شش روز زنده کرد سپس نزد مقتول آمد و به وی خطاب کرد برخیز به اذن خدا ای مدرک بن حنظلة بن غسان..... به درستی که خداوند تو را به دست علی بن ابی طالب زنده نموده است. میثم گوید: در این موقع جوان برخاست و صورتش نورانی و درخشان بود و در پاسخ آن حضرت عرض کرد: لبیک لبیک ای حجت خدا بر مردم، ای کسی که یگانه ای و در فضیلت و بخشش. 💥علی به وی فرمود: قاتل تو کیست؟ جوان: عمویم حارث بن غسان. على: حالا به قوم خود برگرد و قاتل خود را معرفی کن. جوان: مرا نیازی به آنان نیست، می ترسم بار دیگر مرا بکشند. علی به مرد عرب رو کرد و فرمود: به قبیله خود برو و قضیه را برای آنان بگو. عرب گفت: به خدا سوگند از تو جدا نمی شوم تا موقعی که خداوند مرا از دنیا ببرد. سپس نفرین کرد بر کسانی که دانسته بین خود و حقیقت پرده می افکنند و پیوسته در خدمت آن حضرت بود تا در جنگ صفین کشته گردید. 🍃join:👇 https://eitaa.com/joinchat/2878079525Cb0d77a2f78