🌟شب عروسی، میهمان ها نشسته بودند که صدای اذان از بلندگوی مسجد محل بلند شد. احمد که با لباس دامادی کنارم نشسته بود، مودبانه گفت: با اجازه شمامیرم مسجد نمازم رو می خونم و زود برمیگردم. در مقابل چشمان حیرت زده ی میهمان هایی که هنوز او را به خوبی نمیشناختند و با اخلاق او آشنا نبودند، بلند شد، وضوگرفت و رفت به طرف مسجد. وقتی برگشت، نمازش را به جماعت خوانده بود. 🎙راوی: همسر شهید احمد عبداللهی 🔷🔶🔹🔸 🕌کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde