❇️محمود رضا دخترش رو خیلی دوست داشت طوری که هر روز به دوستانش که دختر داشتند زنگ می زد و می گفت: " دخترم_انقد_بزرگ_شده" ! وقتی به پدرم زنگ می زد، مدام از کوثر می گفت، خیلی دوستش داست. یکی از دفعاتی که برگشته بود، به من گفت: " بعضی وقتها که در تیررس تکفیری ها گیر می افتیم، من مجبور میشم که این مسیر رو بدوئم؛ مثلا از پشت یه دیوار تا یه دیوار دیگه. بین این مسافت چند متری، !" اینها را می گفت تا به من بفهماند که با وابستگیهایی مثل وابستگی به فرزند نمی شود شهید شد... بار آخر، موقع رفتن به یکی از دوستانش گفته بود:" ". و جواب گرفت و به شهادت رسید. ✍ برادر شهید 📚کتاب مرافعان حرم ۱۰ 🔷🔶🔹🔸 🕌اداره خانواده حرم مطهر 📣کانال تخصصی خانواده فاطمی https://eitaa.com/joinchat/1443561510Cdccfd61dde