خانه آمده بود پوتینش را پشت در میدیدم که همیشه ی خدا گِلی بود. میگفتم خدایا این بنده خدا مگر کجا می جنگد!؟ روی پوتین حساس بودم هر وقت حسین می آمد، پوتین هایش را می شستم و واکس می زدم. موقع این کار با پوتین حرف میزدم و ازش میخواستم مواظب حسین باشد و هوایش را داشته باشد به خودم با دلخوشکنکها دلگرمی میدادم. 📚 🆔 @khatemoqadam_ir