☘﷽ 〰〰〰〰〰 دیوارها، خُرده آجر شده‌اند و ریخته‌اند روی زمین. هرآنچه نمادِ زندگی‌ست زیر کوهِ خاک و میلگرد مدفون شده‌است. یک زن میانِ انبوهِ ویرانی‌ها، قاب عکسی را می‌کشد بیرون و راه می‌افتد. سنگینی قاب، توی عکس معلوم است و ارادهٔ زن برای نگه‌داشتنش هم... اینکه دقیقا این تصویر برای چه زمانی‌ است را نمی‌دانم. اما به این فکر کرده‌ام که شاید برای بعد از آتش‌بس باشد. این زن برگشته به شهر و سَری زده به خرابه‌های خانه‌‌اش. شاید دیواری داشته که گلدان‌هایش را تکیه می‌داده بهش. آبشان می‌داده و برگ‌هایشان را دستمال می‌کشیده و این قاب را هم زده بوده به همان دیوار، بالای گلـدان‌ها. شاید هم گُلِ پِتوسَـش را به نخ کشیده بود روی دیوار تا قد بکشد و بپیچد دورِ عکسِ سیـد. حتما فقط این قاب از آن دیوارِ زیبا مانده و حالا توی آغوشش گرفته تا بکوبدش روی دیوارِ جدید. آن‌وقت دوباره پتـوس بکـارد🌱 آبش بدهد تا قـد بکشد و بپیچـدش دورِ همین قـاب. ✍🏻 〰〰〰〰〰 🔻👇🏻روایت‌های خود در مورد دغدغه‌های زندگی را برای ما ارسال کنید. 〰〰〰〰〰 @khatterevayat @giyume69