🔹ادامه لبخندهای شبهای قبل🔹 418 خسیسه از تو یه کوچه رد میشده میبینه یکی کنار کوچه خوابیده، میگه : چرا اینجا خوابیدی ؟ میگه : اینجا غریبم جایی برا خوابیدن ندارم. خسیسه دلش میسوزه، بغض میکنه و میگه:پاشو! پاشو بریم تو کوچه ما بخواب😂😂😂 به یارو میگن : ای زن زلیل بدبخت چرا تو شستن ظرفها به زنت کمک میکنی میگه : آخه اونم تو شستن لباسها به من کمک میکنه.😂 ﺳﺮ ﮐﻼ‌ﺱ معلم ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفت : ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ . “ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟" ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ بود ﻭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐرد. ازش پرسید: ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟ گفت: ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنه یه موقعی تو مراسم عقد سکه تمام میدادن 😍 بعدش نیم سکه شد ☺️ بعدش ربع سکه شد 😒 بعد سکه یک گرمی و پارسیان شد 😔 اینجوری که پیش میره زمان ازدواج ما بهمون کارت صد افرین میدن 👻 😂😂 یارو ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺁﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﻪ‌ﺷﻮ ﻣﯿﺪﺍﺩ : ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥﮐﻪ ﺷﺪﯼ ؛ ﺭﻭﺑﺮﻭﺕ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭﻩ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺠﺖ ﻃﺒﻘﻪ ۴ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﯼ؛ ﺩﺭ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺘﻮ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺠﺖ ﻣﯿﺰﻧﯽ. ﺑﻌﺪ... ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ُ ﺩﺭُ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﻧﺰﻧﻢ؟ یارو ﻣﯿﮕﻪ : مردِحسابی مگه میخوای ﺩﺳﺖ خالی بیای؟؟😂😂😂 ╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ @khrchangqurbaqeh ╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝