#مراجعین_ما یکی از مراجع‌های ما پسری بود به نام “آراد”. 🧑🏻 آراد ده ساله بود و زندگی‌اش شده بود فقط گوشی و بازی‌های کامپیوتری. 📲💻 صبح که بیدار می‌شد، هنوز چشم‌هاش درست باز نشده، گوشی رو برمی‌داشت و بازی می‌کرد. شب‌ها هم تا دیروقت بیدار می‌موند و جلوی صفحه‌ی موبایلش چشمک می‌زد.👀🫩 هیچ‌چیز دیگه‌ای براش مهم نبود. نه درس، نه دوستان، نه حتی بازی‌های واقعی توی حیاط. 🦶🏻⚽️ اگر کسی چیزی می‌گفت، عصبانی می‌شد. 😤غذاش رو جلوی گوشی می‌خورد، 🍔🍜جواب مامان و باباش رو با بی‌حوصلگی می‌داد، 😵‍💫و وقتی بازی قطع می‌شد، به همه غر می‌زد.🥴 .