🍒ادامه
#داستان حضرت ایوب علیه السلام🍒
قسمت پنجم
🌾شماتت دشمنان، بدترين رنج براى ايوب🌾
امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه ابليس پس از وارد كردن آن همه بلا بر حضرت ايوب، جز صبر و شكر از او نديد، و از گمراه نمودن او مأيوس شد، نزد راهبان و عابدانى كه در غارهاى كوهها مشغول عبادت بودند و قبلاً از اصحاب ايوب به شمار می آمدند رفت و به آنها گفت: برخيزيد نزد اين عبد مبتلا (ايوب) برويم، و از بلاى او سؤال كنيم. آنها برخاستند و سوار بر مركبها شدند تا نزديك خانه ايوب رسيدند، و در آن جا از مركبها پياده شده، و به حضور ايوب آمدند و در ميان آنها يك نفر نوجوان نيز وجود داشت. به ايوب گفتند:
چه گناهى كرده اى كه به اين بلا گرفتار شده اى، حتما گناهى را مخفيانه انجام داده اى، آن را به ما خبر بده. (به اين ترتيب شماتت نمودند.)
حضرت ايوب فرمود: سوگند به عزت پروردگارم، او می داند كه هرگز لقمه غذايى نخورده ام كه يتيم يا فقيرى در كنارم نباشد كه از آن غذا بخورد، و هرگز دو اطاعت بر من عرضه نشد، مگر اين كه آن عبادتى را كه براى بدنم زحمت بيشترى داشت، برگزيدم.
در اين هنگام آن نوجوان به راهبان رو كرد، و گفت: بدا به حال شما با پاى خود نزد پيامبر خدا آمده ايد و او را سرزنش و شماتت و مجبور می كنيد، تا از عبادت خداوند آن چه را پوشانده آشكار سازد، او جز عبادت خدا كارى انجام نداده است.
ايوب عليه السلام در همين هنگام (دلش شكست) و عرض كرد:
⭐️رَبِّ أَنِّى مَسَّنِىَ الشيطانُ بِنصبٍ و عَذاب⭐️ٌ؛
پروردگارا! شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است.
خداوند دعايش را مستجاب كرد... ايوب سلامتى خود را بازيافت و درهاى الهى به رويش گشوده شد.
امام صادق عليه السلام افزود: حضرت ايوب پس از بهبودى پرسيدند: در اين بلاى بزرگ، بدترين درد و رنج چه بود؟! در پاسخ فرمود: شِماتَةُ الاَعداءِ شماتت دشمنان.
در پست بعد با آخرین قسمت
#داستان حضرت ایوب( چگونگی رفع بلا از ایوب و دیدار همسرش) با ما همراه باشید.