شهید آقا سید علی اندرز گو سال 42 که منزل امام در قم محاصره بود،😔 بازاری های تهران توسط اندرزگو برای امام فرستاده بودند. او به شکل یک درویش و با یک کشکول، «هو یا حق گویان» به سمت منزل امام رفت. یکی از مأمورین گفت: «اوهوی! کجا؟»😒 اما مأمور دیگر جواب داد: «چه کارش داری؟ شاید رفت و سید پنج ریال هم به او صدقه داد.»😁 با همین کلک ساده😁😁داخل بیت، خدمت امام رفت و بدون این که مأموران متوجه بشوند، کشکول را همان جا جلوی امام خالی کرد و از در دیگر، بیرون آمد.😁😁 امام پس از این که خبر ایشان را شنیدند، گفتند: «شهادتش سنگین است... اگر ده نفر مثل آسید علی داشتیم، را می توانستیم زیر سلطه ی اسلام ببریم.» یاد شهدا باصلوات🌺