خاطره:
امیرعلی خیلی شاد و سرزنده بود در کار خانه زیاد به من کمک میکرد من به او می گفتم ان شالله در عروسیت جبران می کنم ولی ایشان می گفتند که من هم می خواهم مانند علی اکبر
#امام حسین (ع) در
#راه_خدا شهید شوم خواستم مانع رفتن او شوم اما اصرار کرد که در جبهه برود گفت مادر جان اگر من به
#جبهه نروم
#حجاب از شما برداشته می شود گفت مادر جان تا این خون در جان من است من جنگ خواهم کرد و بالاخره مرا راضی کرد که به
#جبهه برود آیا شما نمی خواهید با خانم فاطمه الزهرا(س) همنشین شوید و به جبهه رفت.
راوی: اقدس دانشور(
#مادرشهید )