راننده اسنپ وانت بود. دیشب باید می‌رفتم تجهیزات صوتی که برای برنامه شبهای قدر گرفته بودیم رو پس می‌دادم. درخواست دادم آقا محمد پیدا شد، پشت تلفن خیلی مؤدبانه صحبت کرد . تجهیزات سنگین بود و نیاز به کمک بود و من دست تنها! همین که وسایل رو دید بر خلاف خیلی‌های دیگه زد به خط و اومد جانانه کمک کرد. وانت تکمیل شد و طبق معمول ماشین خودم جای بقیه لوازم بود 🤦‍♂ حرکت کردیم و رسیدیم ایستگاه اول. خودش وسایل رو می‌آورد پایین و به من می‌گفت شما زحمت نکش! ایستگاه دوم بقیه وسایل هم تخلیه کرد تا داخل اتاق 😳 گفتم شاید داره اینطور کمک می‌کنه که کرایه ۴۱۸۰۰ تومانی رو بیشتر کنم🤔 کار تمام شد و موقع پرداخت رسید ، گفتم آقا محمد شماره کارت بده! فهمید میخوام مبلغی غیر از نرخ اعلامی بدم. گفتم چقدر بدم؟ گفت هرچی دوست داری؟ گفتم بگو چقدر دلت راضی میشه؟ گفت اصلا اصلا مبلغ نمیگم؛ ۱۰۰۰ تومن هم بدی برای من بسه 😳 کش و قوس تعارف‌ها زیاد شد. دیدم رفیق جدید ما که قلباً جذبش شده بودم رو باید تکریم کنم . از همراه بانکم ۱۰۰.۰۰۰ تومان واریز کردم. محمد جان صدتومان ریختم ! گفت حاجی زیاده ؛ نیازی نبود . گپ و گفتمون تازه جون گرفته بود. حاجی من با نیت این کار رو انجام میدم . تو فکر بودم چرا این ایام یه سرویس برام جور نشده بود برا امام علی کار کنم. الانم واقعا خوشحالم که توفیق نصیب شد. سادگی از سر و روش می‌بارید! جوانِ عرب‌، ساکن منبع آب اهواز که کارش فقط همین وانت بود. کوتاه کنم. آخر سر داشت میرفت! گفت حاجی من دیگه شناختمت. هر موقع کاری داشتی فقط لوکیشن بده! همه سرویس‌هام رو کنسل میکنم و میام رایگان خدمت می‌کنم. خداحافظی کردیم ؛ یه لحظه ایستاد. گفت حاجی شما حتما دهه محرم هم هیئت و کار دارید ، بذار منم یه کاری کنم! حتما خبرم کن. من برا امام حسین باید نوکری کنم . رفت! رفتم توی حیاط و اشک می‌ریختم. خدایا چه آیتی بهم نشون دادی! ارباب با دلها چه می‌کنه!؟