اولین زیارت مشترک‌مان را از باب الجواد (ع) شروع کردیم. این شعر را خواند: 《صحن‌تان را می‌زنم بر هم جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است جان من آقا مرا سرگرم کاشی‌ها نکن میهمان مشغول صاحب‌خانه باشد بهتر است گنبدت مال همه، باب الجوادت مال من جای من پشت در میخانه باشد بهتر است》 اذن دخول خواندیم. ورودی صحن کفشش را کند و سجده‌ی شکر به جا آورد، نگاهی به من انداخت و بعد هم سمت حرم: 《ای مهربون، این همونیه که به خاطرش یه ماه اومدم پابوستون. ممنون که خیرش کردید! بقیه‌شم دست خودتون، تا آخرِ آخرش!》 🌹شهید محمدحسین محمدخانی🌹 📓 قصه‌ی دلبری ، صفحه‌ی ۴۸ ♥️➣ @loveshqq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧