#مرور_مقاله
🔆فلسفه اسلامی عموماً یک فلسفه کل نگر بوده و نقطه اوج خود را اشراق مفاهیم بنیادین در مرتبه علم حضوری دانسته و لذا فیلسوف اسلامی، نقطه تمرکز خویش را به تقویت اتصال با عالم معنا می گذارد. لذاست که ما علی رغم سنت فقهی و اصولی خود یک نحو سهل انگارانه با مفاهیم اصلی اجتماعی مواجه شده ایم. در مقابل در سنت فکری غرب فلسفهٔ زبان (به انگلیسی: Philosophy of language ) از مهمترین جریانهای فلسفه تحلیلی است و شامل این تفکر است که معنا و محتوای الفاظ فلسفی با عمل زبانی تبیین میشوند و فیلسوف باید به کاربردهای حقیقی واژههایی توجه کند که با مفاهیم فلسفی تلازم دارند.
🌀امتداد این چالش را ما در کشور در خصوص عدم دقت به تمایز سیاست Policy، قانون Law و راهبرد Strategy است. حتی نهادهای بالادستی ما نمی دانند که این تمایز چگونه است و شان نهادی آنها قانونگذاری است، سیاستگذاری است یا راهبردنگاری⁉️
به صورت ساده قانون احکام مشخص و نقطه زن است مثل قانون «ضرورت اخذ مجوز اردو از وزارت آ.پ». سیاست خط قرمزها و مطلوبیت های کلی است مثل «ضرورت توسعه سرانه اردویی دانش آموزان به اندازه هر نفر یک اردو در سال» و استراتژی نیز مسیر کلی اقدام است مثل «توسعه اردوهای روایت پیشرفت با همکاری بین دستگاهی» است.
مقاله فوق نمونه این آشفتگی را در حوزه برنامه پنج ساله پنجم نمایش می دهد.
🆔 @m_rahmani_g