آنگاه امام عليه السلام به گروه چهارمى اشاره مىكند كه متفاوت با اين سه گروهاند و آنها كسانى هستند كه تمام مراحل نهى از منكر را رها كرده و بىخيال از كنار منكرات جامعه مىگذرند. مىفرمايد: «گروهى ديگر نه با زبان نهى از منكر مىكنند و نه با قلب و نه با دست. اينها (در حقيقت) مردگانى در ميان زندگان هستند»؛ (وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ، فَذٰلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ)
چه تعبير جالب و گويايى! زنده كسى است كه داراى حس و حركت باشد و مؤمنِ زنده كسى است كه در برابر زشتىها حركتى از خود نشان دهد. كسى كه هيچگونه حركتى حتى بهصورت تنفر قلبى از خودش در مقابل مظاهر زشت و منكر جامعه نشان نمىدهد واقعاً در صف مردگان قرار گرفته است.
از ديدگاه
#اسلام (كتاب و سنت) گروهى ظاهراً از دنيا رفتهاند و در ميان ما نيستند و جسم بىجان آنها در قبرها نهفته است ولى در واقع زندهاند چراكه آثارشان در همهجا نمايان است. مگر زندگى چيزى جز نشان دادن آثار حيات است؟ همان گونه كه قرآن دربارۀ شهدا مىگويد: « وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللّٰهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ».
اميرمؤمنان على عليه السلام در گفتار حكيمانهاى كه خطاب به كميل بيان كرد مىفرمايد: «هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْياءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِى الدَّهْر؛ ثروتاندوزان مردهاند ولى
#علما و دانشمندان تا پايان دنيا زندهاند». بنابراين، زندگى بىخاصيت، مرگ است، مرگى توأم با آثار حيات مادى.