🍃 سفره را دوتایی با هم می‌انداختیم؛ یک سرش را من می‌گرفتم، یک سرش را خودش خرما چیدن هم که وظیفه‌ی دختر خانه بود، یعنی من 🍲 اما درست کردن حلوا، تخصص خودش بود... تخصص خودش بود که هِل را چقدر و زعفران را چقدر 💤 بریزد که عطر حلوا، خانه را پر کند.... حلوا را هم می‌زد و برایم حرف میزد؛ می‌گفت: هروقت گِرهی به زندگیت افتاد حضرت سیدالشهدا را ❤️ به رقیه‌شان قسم بده به رقیه (سلام الله علیها ) متوسل شو... از این دست‌های کوچک... از این سه ساله‌ی دردانه، آدم‌های بزرگ حاجت‌های بزرگ گرفته‌اند... رقیه(سلام الله علیها )، هوای عاشقهای پدرش را دارد . . . 💚💜 🌸 ڪلیڪ ڪنید 👇 📥 گنجینه داستان معبر شهدا👇👇 ____🍃🌸🍃____ 🆔https://eitaa.com/dastanemabareshohada