قسمت ششم :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
ای گلِ صد برگِ من پر پر مشو
به به ، بزار اشکت جاری بشه ، بزار تا امام زمان نگاه میکنه ببینه صورتت خیس شده ..
ای گلِ صد برگِ من پر پر مشو
شمعِ من خاموش و خاکستر مشو
جانِ حیدر دست بر پهلو مگیر
من که مردم دیگر از من رو مگیر
اای ای ای ی ..هر چی صدا زد یا فاطمه یا بنتِ رسول الله ، دید بی بی جواب نمیده ، یه جمله ای فرمود این جمله در بی بی اثرکرد ، یه جمله ای فرمود ، بی بی چشمشو باز کرد ، صدا زد فاطمه جان من پسرعمت علیم ، بخاطر علی چشماتو بازکن ، فاطمه فاطمه ...
اهل دل میگن بی بی از دنیا رفته بود ، یه دلیلشونم اینه میگن وقتی بچه ها دویدند طرف مسجد گفتند بابا زود بیا مادرمون از دنیا رفت ، مادراز دنیا رفته بود اما خدا بخاطر نجات جانِ امیرالمومنین، فاطمه رو برگردوند ، چشماشو باز کرد ، اگه خواستی گریه کنی برا غربت علی گریه کن ، علی غریبِ ، غریبِ ، غریبِ ...
تا چشمشو باز کرد دید سرش رو دامنِ امیرالمومنینِ ، شروع کرد به گریه کردن ، روایت داره هر دو گریه میکردند ! علی گریه میکرد ، فاطمه گریه میکرد ، امیرالمومنین سئوال کرد فاطمه جان شما برا چی گریه میکنی ؟ گفت یا علی برا غربت تو گریه میکنم ، علی علی ...
حرفاشو زد ، وصیتاشو گفت : یاعلی شبانه دفنم کن ، غَسِّلْنِی بِاللَّیلِ و کَفِّنِّی بِاللَّیلِ ، حرفاشو زد تا رسید به بچه هاش ، صدا زد یا علی ابکنی وَابکلِ الیتاما ، برا من گریه کن ، برا بچه هام گریه کن ، یا علی مواظب بچه هام باش ، این بچه ها به من خیلی وابسته اند، یه سفارش ویژه کرد ، عرضه داشت یا علی مواظب حسینم باش ، حسیییین ...