عباس به طلبِ آب رفت: بر او حمله کردند. او هم بر آنها تاخت و میگفت:
از مرگ نمیترسم آنگاه که بانگ زند.
چنان میجنگم که میانِ جنگاوران پوشیده شوم از خاک.
جانم فدای آن جانِ برگزیدهٔ پاک.
عبّاسم من
که با مشک میآیم
و از گزند و زخمِ خصم باکی ندارم.
آنها را پراکنده ساخت.
زید ابن رقادِ جهنی پشتِ خرمابُنی کمین کرد. حکیم ابن طفیلِ سنبسی یاورِ او گشت و شمشیر به دستِ راستِ عباس زد. عباس تیغ به دستِ چپ گرفت و حمله کرد و رجز میخواند:
اگر دستِ راستم را بریدید،
قسم به خدا
از دینم دفاع میکنم هنوز،
و از امامم
که فرزندِ پیامبرِ پاک امین است.
و کارزار کرد، تا ضعف بر او مستولی گشت و زخمهای سنگین وی را رسید و از حرکت فروماند.
زید ابن رقاد از پشتِ درختِ خرما بر دستِ چپ او زد. عباس گفت:
ای نفس!
نترس از کافران و به رحمتِ خدای جبّار دل خوش بدار
و تو را به همراهی پیامبر مژده باد.
خدایا! اینان بریدند دستِ چپم را آنها را به گرمای آتشت بسوزان.
مردی بر او حمله کرد و به گرزی آهنین بر فرقِ سر او کوفت که سرِ او بشکافت و از اسب بگردید و فریاد زد «یا اباعبدالله! عَلَیک مِنِّی السَّلام.»
چون حسین او را بر کنارِ فرات برزمینافتاده دید، بگریست. گفت «اکنون پشتِ من شکست و چارهام کم شد.»
قبرِ او نزدیک شریعه است: همانجای که کشته شد. خونِ عباس در قبیلهٔ بنیحنیفه است و آنگاه که کشته شد سیوچهار سال داشت.
هرگاه دشمن بر اصحابِ حسین احاطه میکرد، عباس میتاخت و آنان را میرهانید.
وقتی عباس رفت و کشته شد، لشکری باقی نمانده بود.
برشی از کتاب آه
بازخوانی مقتل حسین بن علی علیهما السلام
ترجمه مقتل نفس المهموم شیخ عباس قمی
ویرایش یاسین حجازی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif