🔰قسمت پنجاه و هشتم🔰 🌴میرزا جواد ملکی تبریزی دستوری را از استادشان ملّاحسینقلی همدانی گرفته بودند و انجام می‌دادند، ولی به جایی نمی‌رسیدند. ❓به استاد گفتند مشکل چیست که من اینجوری هستم؟! ‼️استاد متوجّه بیماری درونی او شد. به او گفت که کینه‌ای در دل داری، نمی‌گذارد. آن حالتی که نسبت به پسرعموهایت داری و دعواهایی که شد و قهری که کردید و کینه‌ای که در دلت هست نمی‌گذارد بالا بروی. ❓او گفت نمی‌شود کینه را خارج کنم. چاره چه هست؟ جناب ملاحسینقلی همدانی گفت چاره‌اش این هست که بروی به نحوی این مسأله را التیام بدهی و مشکل را حل کنی. 🌴می‌گویند آمیرزا جواد ملکی به مسجد می‌رفت، وقتی پسرعموها می‌آمدند، کفشِ تمامِ پسرعموها را به احترامشان جفت می‌کرد که این کینه از دل برود و بعدش درست شد. ✅یعنی بیماری‌ها نه این که نیست، گوشه‌های جانِ ما هست! ما متوجّه نیستیم. https://eitaa.com/madresehbagherain