#معجزه و
#شگفتی #قرآن
حضرت عزیر علیه السلام، الاغی داشت که با آن سفر می رفت.
یک روز وقتی که از شهر ویران شده ی بدون سکنه ای، می گذشت، تعجّب زده گفت: چگونه خداوند می تواند این شهر مرده را زنده کند؟
خداوند می خواست به او یاد دهد، که قدرتش بیش تر و بالاتر از تمام قدرت هاست.
او عزیر و الاغش را کشت و ۱۰۰ سال بعد زنده کرد.
سپس از او پرسید: چند سال است، زنده نبوده ای؟
عزیر گفت: یک روز و یا یک نصفه روز.
خداوند گفت: نه تو صد سال است زنده نبودی.
بعد در مقابل چشمانش الاغ را زنده کرد.
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd