‹ مَحــٰـاءْ ›
‹ مَحــٰـاءْ ›
-
من مور دشت بودم و در قصر آمدم از آن شبی که چشم سلیمان مرا گرفت یکشب قرار بود بیوفتم به قعر چاه دست کریم شاه خراسان مرا گرفت ..