🌹🍃 🌷🕊 فصل پنجم...( قسمت ششم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 مچ دست هایش را گرفتم قدرتم را جمع کردم و همان طور که عقب عقب می رفتم به زحمت می کشیدمش سمت خودم پاهایش تکان می خورد و رد خون می ماند روی زمین نگاهش از خاطرم دور نمی شد مات شده بود با کمک دو خانم بردیمش داخل حیاط خانه رنگ به رخسار زن نمانده بود زدم توی صورتش و فریاد کشیدم: نفس بکش ولی بی جان تر از این حرف ها بود محکم تر زدم شاید به هوش بیاید فایده نداشت دست انداختم و بچه را از شکم پاره زن بیرون آوردم به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات بدهم ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم بی اینکه مجال داشته باشدگریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد این رقمی اش را ندیده بودم دلم می خواست فریاد بزنم باور نمی کردم نتوانسته ام هیچ کاری برایش انجام بدهم جنازه مادر و بچه ماند کنار هم مدام فکر می کردم بچه دیگری داشت یا نه الان چند نفر چشمشان به راه مانده تا زن جوان برگردد خانه اصلا چرا گذاشته اند زن پا به ماه تنها بیاید خیابان ولی هیچ کدوم از این سوال ها جواب نداشتند فکر کردم این زن فقط یکی از هزاران قربانی ظلم محمد رضا شاه بود. تا آن موقع جنگ و تیراندازی و کشته ندیده بودیم سرمان گرم زندگی خودمان بود وقتی یکی تیر می خورد بین مردم ولوله می افتاد حتی بعضی از مردها گریه می کردند صدای جیغ زن ها بلند می شد زخم گلوله و شکافی که به گوشت و پوست آدمیزاد می انداخت برای مردم تازگی داشت تا چند وقت دل و دماغ نداشتم. خاطره آن روز از پیش چشمم کنار نمی رفت خیلی غصه دار شده بودم به امام زمان (عج) متوسل شدم نذر کرد چهل هفته بروم جمکران تا بلکه شر این رژیم و جنایت هایش زودتر از سر مردم کنده شود حالا اینکه من هر بار چه سختی و مکافاتی خودم را تا جمکران می رساندم هم ماجرایی بود. یادم نمانده هفته چندم بود ولی بالاخره یک بار توی خیابان آذر گیر افتادم رفتم بازار برای تظاهرات و بعدش می خواستم خودم را برسانم جمکران که درگیری شدید شد کماندوها ریختند بین مردم و هرکسی طرفی فرار کرد همین طور که می دویدم رسیده بودم به خیابان آذر پریدم داخل یک مغازه قصابی تا رد گم کنم صاحب مغازه آمد چادرم را کشید و از مغازه اش بیرونم کرد داد زد سرم که بیا برو بیرون واسه من شر درست نکن همین شاهایید اینا رو انداختین به جون مردم. اگر شما بنشنید تو خونه هاتون این از خدا بی خبرا با مردم کار ندارن. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 به کانال مهدویت بپیوندید👇 💞http://eitaa.com/mahdavieat💞