👆🏻👆🏻ادامه و باز هم روی اینکه در چشمان قشنگش زل بزنم را نداشتم . بوسه ای داغ روی پیشانی ام کاشت و با لحن جذاب و فریبنده اش‌ گفت : کتایونم ! دیگه هیچ وقت نگاهت رو از من نگیر . بُگذار غرق چشمان زیبا و اغواگرت‌ بشم . دنیای من توی چشمای تو خلاصه میشه و معنا پیدا میکنه . تبسمی کرده و چشمی آهسته گفتم و به دنبالش باز هم مرا سخت در آغوش گرفت در گوشم زمزمه کرد . "بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود "... ادامه دارد ... به قلم ✍دل آرا ❌کپی رمان حرام است ❌ @mahruyan123456🍃