۲۸۴ ✅
ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ پایان کتاب
💠 مستندات شهید
📄 وصیتنامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
آخر من کجا و شهدا کجا؟ خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم؛ من ریزهخوار سفرۀ آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ میآورد؛ راه درازی را طی میکند تا به آن مقام میرسد؛ اما من چه؟! سیاهی گناه چهرهام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده.
حرکت جوهرۀ اصلی انسان است و گناه زنجیر.
من سکون را دوست ندارم.
عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است.
سکونم مرا بیچاره کرده؛ در این حرکت عالم بهسمت معبود حقیقی، دست و پایم را اسیر خود کرده.
انسان کر میشود؛ کور میشود؛ نفهم میشود؛ گنگ میشود و بازهم زندگی میکند. بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را انسان بیهوش نمیکِشد؛ انسان خواب نمیفهمد؛ درد را انسان باهوش و بیدار میفهمد.
راستی! دردهایم کو؟
چرا من بیخیال شدهام؟ نکند بیهوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟
آیا مست زندگی نیستیم؟
خدایا! تو هوشیارمان کن! تو مرا بیدار کن. صدای العطش میشنوم؛ صدای حرم میآید؛ گوش عالم کر است...
خیام میسوزد، اما دلمان آتش نمیگیرد. مرضی بالاتر از این؟! چرا درمانی برایش جستوجو نمیکنیم؟
روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچۀ دنیاییم. ((الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ))* ما هستیم. مردهام، تو مرا دوباره حیات ببخش. خوابم، تو بیدارم کن.
خدایا! بهحرمت پای خسته رقیه(سلامالله علیها)، بهحرمت نگاه خستۀ زینب(سلامالله علیها)، بهحرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عجلالله)، به ما حرکت بده.
✍️عباس دانشگر، ۲ اردیبهشت ۹۵
*همانا که به بازیچه دنیا فرورفتهاند. (طور، ۱۲)
...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #برادر_شهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر