eitaa logo
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
278 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
765 ویدیو
51 فایل
--کانال رسمی متولد بهار ۱۳۷۲🌿 پیوسته به سیدالشهدا بهار ۱۳۹۵🕊️ :/ آرمان ما تشکیل جامعه انقلابی و مهدوی است! •سایت‌جهت‌آشنایی↓ http://shahiddaneshgar.ir •صفحه اینستاگرامی↓ @maktab.abbasdanshgar.ir •جهـت ارتبـاطات بیشـتر↓ @mohammadmahdi1996 @Y_akhoondi
مشاهده در ایتا
دانلود
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۸۰ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان 🔹خانم همتی،
۲۸۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان 🔹پدر بزرگوار شهید : یک روز صبح اتفاقی از نزدیکی امامزاده علی‌اشرف(ع) رد می‌شدم. گفتم بروم یک سلامی به امامزاده و شهدا بدهم. جلوی درب امامزاده که رسیدم، دیدم خانمی دارد از امامزاده بیرون می‌آید. آمد جلوی من و به من سلام کرد. من را شناخته بود. گفت: «من حاجتی داشتم. مدتی سر مزار شهید عباس می‌اومدم و به شهید می‌گفتم من برادر بزرگ‌تری ندارم. در حق من برادری کن و دستم رو بگیر. الحمدلله دیروز حاجتم برآورده شد. امروز اول صبح به این مکان اومدم و زیارت عاشورا رو سر مزارش خوندم و ازش تشکر کردم. اون لحظۀ آخر که خواستم از مزارش دور شم، بهش گفتم: شهادت مخصوص مردان میدان جنگ نیست. همان‌طوری که خودت توی وصیت‌‌نامه گفتی شهید شهادت رو به چنگ می‌‌آره، شما هم کمکم کن تا بتونم اجر و ثواب شهید رو توی پروندۀ اعمالم داشته باشم.» ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۸۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍بخش چهارم محبت شهید به خویشاوندان ...چند روزی گ
۲۸۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 وصیت‌نامه : بسم الله الرحمن الرحیم آخر من کجا و شهدا کجا؟ خجالت می‌کشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم؛ من ریزه‌خوار سفرۀ آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ می‌آورد؛ راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می‌رسد؛ اما من چه؟! سیاهی گناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهرۀ اصلی انسان است و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است. سکونم مرا بیچاره کرده؛ در این حرکت عالم به‌سمت معبود حقیقی، دست و پایم را اسیر خود کرده. انسان کر می‌شود؛ کور می‌شود؛ نفهم می‌شود؛ گنگ می‌شود و بازهم زندگی می‌کند. بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را انسان بی‌هوش نمی‌کِشد؛ انسان خواب نمی‌فهمد؛ درد را انسان باهوش و بیدار می‌فهمد. راستی! دردهایم کو؟ چرا من بی‌خیال شده‌ام؟ نکند بی‌هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟ خدایا! تو هوشیارمان کن! تو مرا بیدار کن. صدای العطش می‌شنوم؛ صدای حرم می‌آید؛ گوش عالم کر است... خیام می‌سوزد، اما دلمان آتش نمی‌گیرد. مرضی بالاتر از این؟! چرا درمانی برایش جست‌وجو نمی‌کنیم؟ روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچۀ دنیاییم. ((الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ))⁦*⁠ ما هستیم. مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش. خوابم، تو بیدارم کن. خدایا! به‌حرمت پای خسته رقیه(سلام‌الله علیها)، به‌حرمت نگاه خستۀ‌ زینب(سلام‌الله علیها)، به‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عجل‌الله)، به ما حرکت بده. ✍️عباس دانشگر، ۲ اردیبهشت ۹۵ *⁠همانا که به بازیچه‌ دنیا فرورفته‌اند. (طور، ۱۲) ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۸۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 وصیت‌نامۀ دوم شهی
۲۸۶ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ صفحات آخر کتاب 💠 مستندات شهید 📄 دل‌نوشته‌های شهید : (شهید عباس دانشگر، دل‌نوشته‌های اول تا پنجم را در اواخر سال ۱۳۹۴ در ایران به رشتۀ تحریر درآورده است.) 1⃣ دل‌نوشتۀ اول : دنیا بوی خون گرفته است. ظلمت ظلم ظالم بر عالم، پرده افکنده است. آه‌ ای کودک سوری، آه ‌ای کودکان یمن و عراق و‌ ای مسلمانان به‌خون‌کشیده‌شده، قدری تحمل کنید! قدری بیشتر دوام بیاورید! دستان من یارای کمک به شما را ندارد؛ اما دلم به‌اندازۀ تمام شما آتش می‌گیرد. خدایا، زنده نباشم و نبینم این ظلم را! پنج‌هزار کودک سوری در آلمان ربوده می‌شوند. به همین سادگی! در کشوری که رئیس‌جمهور ما غرق خنده است یا در کشوری که ادعای حقوق بشرش گوش عالم را کر کرده است، این اخبار دیگر برای ما طبیعی است. انگار ما هم مثل BBC و CNN که این اخبار را در ردیف عادی قرار می‌دهند، ما هم چند ثانیه‌ای متأثر شویم و دیگر هیچ! آی بشر، ‌ای انسان، فاین تذهبون؟! به کجا می‌رویم؟ حق، زیر چکمۀ باطل لگدمال می‌شود و صدای شکستن پهلوی مادرمان هر روز شنیده می‌شود و صدای هلهلۀ لشکر شمر، گوشمان را از شنیدن صدای هل من ناصر ینصرنی اربابمان کر کرده است. چه ستمی، چه ظلمی بالاتر از این می‌توان کرد؟ مسلمان را سر می‌برند، می‌سوزانند، تکه‌تکه می‌کنند، در مقابل دوربین‌های جهانی و بعد مخابره می‌کنند. آن‌قدر که تو می‌بینی؛ اما چشمانت را عادت می‌دهند. خدایا! دلم تنگ است. هم جاهلم هم غافل، نه در جبهۀ سخت می‌جنگم نه در جبهۀ نرم. کربلای حسین(علیه‌السلام) تماشاچی نمی‌خواهد... یا حقی یا باطل... راستی من کجا هستم؟ خدایا، یا مرا از زمین بردار یا دست من زمین‌گیر را بگیر! گناه غرقمان کرده و غفلت دلمان را سیاه کرده! نشانه‌اش می‌خواهی؟ همین بی‌تفاوتی است! حیوان اگر ببیند می‌رنجد؛ ولی انسان به جایی می‌رسد که نمی‌رنجد! خدایا، کمکم کن! مرا آزاد کن از بند نفسانیت و هوس‌ها! خدایا، بندۀ تو که باشم، آزادترین مخلوقم! ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۸۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 دل‌نوشته‌ها
۲۸۸ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 دل‌نوشته‌های شهید 3⃣دل‌نوشتۀ سوم: شکایت دارم از خودم! از همتم شکایت دارم! همتم محکوم است! همتم نسبت به آرمانم محکوم است! تلاش و جهدم نسبت به تکلیفم محکوم است! همتم نسبت به ادعایم محکوم است! قلبم مدعی حقش شده است! قلبم عشقی طلب می‌کند که عقل به او نداده است! آری عشق قدم اولش عقل است. گاهی در درونم جنگ بالا می‌گیرد. سخنم زاییدۀ جنگ است. عشق طلبکار است. عقل طلبکار است. من بدهکارم؛ اما من چه‌کسی هستم؟ چگونه می‌توانم حسابم را صاف کنم؟! خدایا، تو مسیر را نشانم بده! تنهایی‌ام در این گیرودار افزون شده است. کاش می‌توانستم قلبم را مملو از عشق کنم! یا عقلم را سرشار از اندیشۀ زلال کنم تا صلح درونم آرامش را به من هدیه بدهد! بار خدایا، راهنمای من باش. حق‌تعالی، دستم خالی است و دلم بد حالی دارد. کمکم کن. ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۸۸ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 دل‌نوشته‌های
۲۸۹ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 دل‌نوشته‌های شهید 4⃣دل‌نوشتۀ چهارم: کسی که دو روزش با هم برابر باشد، زیان کرده است. (امام‌علی(علیه‌السلام)) انسان گاهی در دنیای پیچیده خود را گم می‌‌کند. گاهی خودش را یادش می‌‌رود. گاهی به‌جای همه‌کس و همه‌چیز زندگی می‌‌کند، الّا خودش. بهترین واژه برای توصیف این حالت انسان همان روزمرگی و عادت است که شاید از بزرگ‌‌ترین چیزهایی است که غفلت می‌‌آورد و هوشیاری و بیداری را خاموش می‌‌کند. هر تکراری و هر دوباره‌‌ای و هر یکسانی که از نتایج روزمرگی‌‌زدگی است، غباری است بر آینۀ دل و لکه‌‌ای بر صفحۀ جان. به‌راستی، آیا ما همان ضررکنندگان که روزگارشان یکسان است نیستیم؟ در صورتی که خوب می‌‌دانیم انسان ذاتاً خواهان حرکت و جوشش است، از سکون فرار می‌‌کند و از بی‌‌تحرکی می‌‌گریزد. چون فطرتش او را به‌سمتی سوق و ندا می‌‌دهد تا به حق خودش برسد و تا آن موقع بی‌‌قرار و بی‌‌تاب می‌‌ماند. تا زمانی که خود را بشناسد، خود را در زندگی مدرن و پیچیده پیدا کند و تا آن موقع بیدار شده و هوشیار گشته است. هرکس چاره را در چیزی می‌‌بیند. کسانی به دنبال آن‌اند که ارتباط خود با خالقشان را چنان محکم کنند تا در روزگار هضم نشوند و زمان را مغلوب خویش نمایند. برخی نمازهای مستحبی هر روز را می‌‌خوانند، برخی بیشتر قرآن می‌‌خوانند و برخی به دنبال اذکار خاصی می‌‌گردند که کمتر کسی از آن باخبر است. ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۹۰ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 دل‌نوشته‌های
۲۹۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌های شهید 1⃣ یادداشت اول: همیشه شب به نتیجه می‌رسم، صبح که بلند می‌شم انگار یک فرد دیگه‌ام و دوباره آش همون آش و کاسه همون کاسه. اصل دغدغه بر سر چگونه بودنه! یه بار دوست دارم این‌گونه باشم یک بار آن‌گونه! هیچ‌وقت سعی نکردم خودم رو پیدا کنم ببینم او چگونه است... الان، امشب خودم رو پیدا کردم و از خودم لذت می‌برم و احساس کردم همه‌چیز رو دارم، هیچ‌چی کم ندارم؛ فقط یه چیزو کم دارم؛ عزت نفس و خودباوری! احترام به خود، یک حالت درونی رو به وجود می‌آره که آدم از هیچ‌چیز نمی‌ترسه! از هیچ‌چیز خجالت نمی‌کشه! حتی زمانی که اشتباه می‌کنه، همه رو مجبور می‌کنه با او با احترام برخورد کنن، یعنی به‌صورت ناخودآگاه چنین اتفاقی خواهد افتاد. به‌شدت دنبال نوعی آرامشم؛ آرامشی عمیق که آدم از هیچ‌چیز نمی‌ترسه؛ خودش رو با هیچ‌کس مقایسه نمی‌کنه؛ نه آینده، نه گذشته بی‌قرارش نمی‌کنه؛ می‌دونه از زندگی‌ش چی می‌خواد و هدفش مشخصه؛ با هیچ‌کسی کاری نداره. خدا خیلیاش رو در من گذاشته و خیلیاشم می‌تونم به‌سرعت کسب کنم؛ این توانایی بالای خدادادیه! اصلاً مهم نیست شما چند تا ویژگی خوب داشته باشید؛ مهم اینه که چقدر خودتون رو باور داشته باشید! 📄 یادداشت اول و دوم، در واپسین روزهای اردیبهشت ۱۳۹۵ و در سوریه نوشته شده‌ است. شهید عباس دانشگر گهگاه شب‌ها به نوشتن یادداشت‌هایی مشغول می‌شد و آن‌ را در گوشی همراهش ذخیره می‌کرد. ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۹۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌های
۲۹۲ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌های شهید 2⃣ یادداشت دوم: دیشب دلم گرفته بود! باز از همون فکرا کردم! باز نتونستم خودم باشم! اون‌قدر که بعد از نماز صبح با خدا درددلی کردم، اما او هیچ‌چی بهم نگفت! فقط نیگام کرد و به روم نیاورد! آخه خیلی مهربونه! اما من دیشب حال خوبی نداشتم؛ یعنی نه اینکه اتفاق بدی برام بیفته! نه! خودم خودمو شکنجه می‌دم! یعنی خودمو یا همه‌ش مقایسه می‌کنم یا عزت نفس ندارم، یا اعتماد به نفس. دوست ندارم اینو! من آدم بزرگی‌ام! آدم بافکر و خوش‌اخلاقی‌ام! اما همه‌ش به اینه که باید خودم رو دوست داشته باشم... ____________________ 📄 یادداشت اول و دوم، در واپسین روزهای اردیبهشت ۱۳۹۵ و در سوریه نوشته شده‌ است. شهید عباس دانشگر گهگاه شب‌ها به نوشتن یادداشت‌هایی مشغول می‌شد و آن‌ را در گوشی همراهش ذخیره می‌کرد. ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۹۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌های
۲۹۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحات پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌های شهید 4⃣یادداشت چهارم: قهرمان باش! مبارز باش! وقتی با وضعیت نامساعد همراه می‌شوی، عکس‌العمل نشان نده و صرفاً آن را قبول کن و سپس با آرامش اقدام کن؛ اقدامی قدرتمندانه. اگر نمی‌دانی فوری چه بکنی، هیچ کاری نکن! صبور و معقول باش و راه‌حل را وارد گود کن، نه احساس را! ____________________ 📄 شهید عباس دانشگر یادداشت‌های سوم تا یازدهم را در سررسید سال ۱۳۹۴ و در ایران به رشتۀ تحریر درآورده است. ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۹۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌ها
۲۹۸ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌های شهید 8⃣ یادداشت هشتم: اگر دنبال زندگی بهتر هستید، از همین حالا شروع کنید! مشکلات را ببینید! راه‌حل‌ها را یاد بگیرید و تلاش کنید موضوعاتی که باعث رنجش شما می‌شوند را شناسایی کنید! ادراک شما نتیجۀ گذشته و آموخته‌های شماست؛ شاید غلط یاد گرفته باشید. ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۲۹۹ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌ها
۳۰۰ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 یادداشت‌های شهید 0⃣1⃣ یادداشت دهم: اگرچه نماز برای سهولت به صورت فرادی جایز شمرده شده است، ولی اصل بر جماعت آن است؛ وگرنه همۀ زمین سجده‌گاه و پاک قرار داده شده است؛ اما فضیلت نماز جماعت و در مسجد آنچنان عظیم شمرده شده است که اعجاب‌برانگیز است و قطعاً خیر کثیر در آن نهفته است. ____________________ 📄 شهید عباس دانشگر یادداشت‌های سوم تا یازدهم را در سررسید سال ۱۳۹۴ و در ایران به رشتۀ تحریر درآورده است.
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۳۰۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 نامه‌ها (ن
۳۰۴ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 نامه‌ها (نامه‌هایی برای همسرش از سوریه) ✉️ نامۀ دوم: فاطمه‌جان، عزیزم، دوستت دارم! دعا می‌کنم امتحاناتت را به‌خوبی پشت‌سر بگذاری و حالت هر روز از دیروز بهتر باشد! من هم به یادت خواهم بود؛ امیدوارم تو هم مرا یاد کنی! امیدوارم فاصلۀ جسم‌هایمان، قلب‌هایمان را به هم نزدیک‌تر سازد تا بتوانیم ظرفیت عاشق شدن را پیدا کنیم. شنیدی می‌گویند زنده بودن فاصلۀ گهواره تا گور است و زندگی کردن فاصلۀ زمین تا آسمان؟ امیدوارم هر روز آسمانی‌تر شوی! تو هم مرا دعا کن. خداوند قلب‌هایمان را به رنگ خود درآورد و پاکمان کند! ✍️عباس دانشگر ...
•﴿مڪٺب‌شھێـد‌‌؏ـبآس‌‌دآݩشـگࢪ﴾•
۳۰۵ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 نامه‌ها (ن
۳۰۶ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍صفحاتِ پایان کتاب 💠 مستندات شهید 📄 نامه‌ها (نامۀ‌ عباس به پسردایی‌اش) سلام، امین‌جان! نامه‌ای که می‌نویسم و تو خواهی خواند، مهم‌تر از هر درسی و هر کتابی برای توست. چون خواستم مهم باشه نوشتم. تو در دوران خاص و مهمی از زندگی‌ت به سر می‌بری که شاید خودت متوجه نباشی؛ از این دوران حساس کم‌کم پا خواهی گذاشت به دوران جوانی که الانم هستی. دوران جوانی قله و اوج اهمیت زندگی یک انسانه که چون خیلی‌ها به اون بی‌توجه‌اند، هدر می‌رود یا به مسیر کج و نادرست می‌روند که بدتر از هدر رفتن است. قلب جوان مخصوصاً در سن تو بسیار آرام است و هم بسیار ملتهب؛ اگر بهش بی‌تفاوت باشی در تو شاید روحیاتی شکل بگیره که بعداً مسیر زندگی تو رو تغییر بده. من این نامۀ کوتاه رو تو چند بند برات می‌نویسم تا بتونی خوب ازش استفاده کنی. - جوان یعنی تو در این دوران ویژگی‌های خاص و ویژه‌ای داری که تو هیچ دوران دیگه‌ای نخواهی داشت. - جوان استقلال‌طلبه و دوست داره روی پای خودش واسته! - جوان تشنۀ دیده شدنه و دوست داره تو جمع دوستاش و یا جمع‌های دیگه خودش رو نشون بده! - جوان پرتحرکه! نشاط داره! انرژی داره! منتقده! الگوپذیره و... این‌ها رو خداوند در وجود انسان گذاشته تا ازش در راه درست استفاده بکنه. اگر جوانی نشاط و تحرک نداشت، خیلی براش خطرناکه؛ چون داره با خودش می‌جنگه! اگر جوانی از این فرصت استفاده نکنه که تنها فرصت زندگی‌شه، بهتره بگم تمام زندگی‌ش رو از دست داده! اول، امین‌جان، خودت رو بشناس و بدون تو چه دورانی هستی! کتابایی که برات گذاشتم کمکت می‌کنه! دوم، از انرژی جوانی‌ت استفاده کن! سوم، ورزش رو یادت نره! منظم حداقل یک روز در میان دو ساعت ورزش کن! چهارم، تا می‌تونی تو بسیج، مدرسه و هر جای دیگه مسئولیت بگیر تا قوی بشی! تو مدیریت و اعتمادبه‌نفس خیلی کمکت می‌کنه! دیگه بقیه‌ش رو خودت باید با مطالعه کردن پیدا کنی! پنجم، خداوند تو این سن به‌شدت انسان رو دوست داره! اگر جوانی تو جوانی عبادت کنه، خداوند به فرشتگانش مباهات می‌کنه و می‌گه می‌بینید بنده‌ام در دوران جوانی خودش داره عبادت من رو می‌کنه؟! پس حتماً از خداوند کمک بخواه و زیاد عبادت کن! دیگه جا کمه، وگرنه یه کتاب برات می‌نوشتم. ✍️ رفیق تو، عباس. ---------------------------------------------------- 📄عباس برای دیدار با مادربزرگ و دایی‌اش در شهریورماه سال ۱۳۹۴ به ورامین می‌رود و وقتی متوجه می‌شود که پسردایی‌اش در مسافرت است، نامه‌ای برای او می‌نویسد