رفتیم اردوی راهیان نور. هر اتوبوس یک مسئول فرهنگی داشت که بهش می‌گفتیم دیده‌بان. در یکی از اتوبوس‌ها بچه‌های دوره‌ی راهنمایی نشستند. هیچ‌کس زیر بار نمی‌رفت که با آن‌ها سر و کله بزند. محسن داوطلب شد. بین راه به واسطه‌ی خواندن کتاب‌های دفاع مقدس روایتگری هم می‌کرد. یکی از وظایف دیده‌بان ها، معرفی و ترویج کتاب و کتاب‌خوانی بود. محسن دو تا کوله‌پشتی پُر از کتاب با خودش برد داخل اتوبوس. به قدری جذاب از این‌ کتاب‌ها تعریف کرد که توانست همه را بفروشد. 📚: سربلند 🕊 🌷