🔹🔹🔶🔹🔹 وسط این همه اخبار بد تو هم تماس گرفته و گفته بودی: «دعا کن شهید بشم.» طفلک مهدیه وقتی امیدوارانه انتظار داشت از برگشتن بگویی، چقدر عصبی و پریشان شد از این درخواست. پرخاش کرده بود که: «من رو مسخره کردی یا خودت رو؟ یا شهادت یا زن گرفتن.» یک‌بار هم گفته بود: «محمد دیگه راضیشون نمی‌کنم. تو اگه می‌خوای شهید بشی که زن‌ گرفتن معنا نداره.» خندیده بودی و با همون لحن حرص‌درآرت گفته بودی: «برای تو هم باید روایت بخونم؟ مگه تو بچه دانشگاه امام صادق نیستی؟» _ چه ربطی به امام صادقی بودن داره؟ کار تو با عملت نمی‌خونه. حالا بخون ببینم کدوم روایت رو میگی. روایت از حضرت امیر علیه السلام خوانده بودی: «برای دنیایت جوری کار کن که انگار تا ابد زنده‌ای و برای آخرتت هم طوری زندگی کن که انگار فردا می‌میری.» بعد گفته بودی: «بَده امر دنیام رو دادم دست تو؟» 📚 یک روز بعد از حیرانی، ص‌۳۵. 🔹🔹🔶🔹🔹 @mangenechi