🎁 🔽 ۷سال از ازدواجم گذشته بود و مشکل نازایی داشتم ،تمام راه ها رو رفته بودم و بی نتیجه بود،دکترهاگفتن توانایی باروری من صفر است.درمونده بودم و به همسرم گفتم تو آزادی هر تصمیمی که میخوای بگیری،من دیگه خسته شدم. همسرم همونجور که قطرات اشکش رو پاک می کرد گفت فردا صبح برو دنبال گذرنامت،یه سر برو در خونه ی امام حسین(ع)،کمکمون میکنه.😭 فردا صبح رفتم و درخواست گذرنامه دادم و منتظر موندم.یکی از اون شب ها ی انتظار خواب دیدم رفتم به یه امامزاده ای و اونجا دارم التماس میکنم مشکلم حل بشه.یه آقای نورانی کنار گوشم زمزمه میکرد نگران نباش.همه چی درست میشه. سوال کردم اینجا کجاست؟اسم امامزاده و اسم روستایی که حرم اونجا بود رو بهم گفت. وقتی بیدار شدم اون اسامی توی ذهنم بود اما تا بحال توی واقعیت نشنیده بودم.توی گوگل سرچ کردم و یه اطلاعات خیلی کمی پیدا کردم.سریع به پدرم زنگ زدم و گفتم بررسی کن ببین توی این استان این روستا وامامزاده هست یا نه.وبعداز تحقیق دیدیم بله.امامزاده ای بودن در یکی از استان های گرم جنوب.در یک روستای بیابانی ومحروم.آماده کردیم وبه سمت روستارفتیم.با پرس و جو راه امام زاده رو پیدا کردیم .به محض رفتن به اون منطقه ونبودن امکانات و گرمی هوا به دلمون افتاد یه آبسرد کن برای حرم بگیریم. بعداز برگشت به شهرمون آبسردکن رو خریدیم و چندروز بعد دوباره به اونجا رفتیم و دستگاه رو تو حرم گذاشتیم واز متولی خواهش کردیم حواسش باشه همیشه آب خنک برای زائرا آماده باشه. همچنان منتظر اومدن گذرنامه بودم که با توجه به شرایطم احساس کردم باید آزمایش بارداری بگیرم.باورکردنی نبود، جوابش مثبت بود.هیچ کس باورش نمی شد حتی دکتری که میرفتم براش عجیب بود.همه میگفتن معجزه ست. مولای تشنه لبم حتی حواسش به آب زائرای حرم امام زاده ای بود که تو دور دست ترین و گرمترین منطقه بود.😭 ✅️کد47 🧕🏻@mano_maman🌿🥘