😂😂😂😂 😁👇 سلام یک شب همسری امد گفت دوتا از عمه هام امدن خونه پدرم پاشو ماهم بریم (اینم بگم ما اصلاااااااااا با اقوام همسری رفت و آمد نداریم )این عمه های همسری حدود شش سالی میشد که منو بچه هامو ندیده بودن منم تو زمان کرونا کلیییی به خودم رسیده بودم حسابی تعقییر کرده بودم بینی عمل کرده بودم ابرو کاشتم صورتمو جوانسازی کرده بودم گفتم باشه بریم همسری گفت فقط زود باش منم حسابی تیپ زدم لباس حسابی تن بچه هام کردم گفتم بعد شش سال اینهمه تغییر مارو درست حسابی ببین امدیم تو ماشین اصلا هواسم به لباس های همسری نبود وقتی رسیدیم اونجا بعد کلی تحویل  سلام احوال پرسی اینا عمه همسرم گفت کجا بودید شما گفتم بیرون بودیم گفت آقاتون کجا بود گفتم باهم بودیم  گفت واقعا 🤔🤔🤔 که یهویی نگاهم به همسری افتاد دیدم یه تیشرت وشلوار راحتی نسبتا کهنه پوشید ولی منو بچه ها لباس  مجلسی شیک  تر تمیز پوشیدیم یعنی تمام خونه دور سرم چرخید یعنی منو تیکه تیکه میکردن دردش کمتر از این ضایعه شدنم بود