معرفت مهدوی
🔹خودش کارهای مهمانی را انجام داده بود. خودش پذیرایی می‌کرد. 🔹خودش نخستین کسی بود که همه جا کنار غار حرا جبرئیل را دید که بر محمد مصطفی علیه السلام بشارت پیامبری آورد و خودش همان اول ایمان آورد. 🔹 فامیل ‌آمدند، سر سفره محبت پیامبر نشستند. برکت غذایی که هرچه خوردند نه تمام شد، نه کم را دیدند؛ اما چشم بستند که کافر بمانند. 🔹محمد علیه السلام بلند شد و صحبت کرد از سه سالی که خدا او را برگزیده و از خدا گفت. 🔹 آخرش در مقابل سکوت حسودانه و متکبرانه آنها پرسیده بود: کسی می پذیرد یاری دین خدا کند تا بشود وزیر من، جانشین من، وصی بعد از من؟ 🔹 علی علیه السلام نگاه به سنش نکرد که سیزده ساله است قد علم کرد و دست بالا گرفت. لبخند تمسخر و طعنه ها و متلک ها را هم شنید اما نترسید. 🔹هر سه بار که محمد مصطفی پرسید او قد علم کرد. دستِ آخر پیامبر دستش را گرفت و معرفی کرد.همه موقع رفتن دست در دست شیطان رجیم رفتند، علی علیه السلام اما دستش در دست پیامبر بود..... 🔷 بود تا غدیر.... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴 خدا قوت تشخیص حق از باطل، خوبی از بدی، خیر از شر را از همان ابتدا در فطرت ها گذاشته است. آدمها خودشان شر را، بدی را، باطل را انتخاب می‌کنند. چون دست‌شان در دست امامشان نیست. چون گوش شان به حرف امامشان نیست. چون عقل شان بر جهالت و نادانی شان غلبه ندارد. 🔴 یک کلام! 🔴چون دنیا همه چیزشان شده است و برایشان سخت است که لذت خواب و خوراک و شهوت و مدرک و منصب بگذرند، از امامشان می‌گذرند. 🔴اما غافلند که ... لذت شان زود تمام می‌شود. لذت زودگذر جاهلان درد دارد.... ✅ امام درمان درد هاست برای غافلان. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
89 مشاهده