همین که بهتری الحمدلله جدا از بستری الحمدلله همین که در زدم دیدم دوباره خودت پشت دری الحمدلله -- شنیدم بسترت را جمع کردی و با سختی پرت را جمع کردی شنیدم آب دادی به حسینم حواس دخترت را جمع کردی -- تو دیگر با حجابت خو گرفتی به چندین علت از من رو گرفتی گمان کردی ندیدم زیر چادر چطوری دست بر پهلو گرفتی -- جواب حرف هایم شد همین! نه؟ غریبه بودم اما این چنین نه! ببینم! قصد رفتن که نداری؟ نرو! جان امیرالمومنین، نه! حسین رستمی