#خاطره_شهید
معلم دبستان حسین بعد از مراسم تشییع جنازه آمد و گفت یکبار در همان دوران ابتدایی داشت قرآن را تلاوت میکرد. از بس زیبا خواند آمدم دستم را روی شانههایش بگذارم، دیدم این بچه حیا میکند و عقبعقب میرود.
از بچگی عاشق خدمت کردن و کارهای نظامی بود. دربازیهایش چند بالش رویهم میگذاشت و برای خودش سنگر درست میکرد. لوله جاروبرقی را هم مثل اسلحه در دستش میگرفت و تیراندازی میکرد.
یکی از آرزوهایش این بود که پاسدار شود. بااینکه رشته خوبی هم در دانشگاه قبول شد اما چون میخواست پاسدار شود نرفت. درنهایت دانشگاه امام حسین (ع) امتحان داد و قبول شد.
به نقل از مادر شهید🌺
#شهید_حسین_معزغلامی