🕊🕊 از بچگی باهم بزرگ شده بودند. از همان وقتی که پایشان به مسجد و بسیج باز شد، شده بودند رفیق گرمابه و گلستان همدیگر. هر دو از کودکی یتیم بودند و پناه و تکیه‌گاه مادر. هر دو سختی کشیده بودند و معنی درد و غم مادر را خوب می‌فهمیدند. حسین یک برادر کوچکتر از خودش داشت اما دانیال تک‌فرزند خانه بود. آرزوی هر دویشان شهادت بود و شور خدمت به هم‌نوع در سرشان می‌خروشید. در اردوهای راهیان نور و جهادی و حوادثی مثل سیل و زلزله نفرات اولی بودند که خود را به محل می‌رساندند. پس اندازهایشان مشکلات مردم را حل می‌کرد و قدرت بدنی‌شان صرف خدمت به خلق خدا در روزهای کرونا و در بیمارستان‌های مشهد می‌شد. در روزهای ناامنی و اغتشاشات در کشور، هتک حرمت چادر و حمله به ناموس هم‌وطنان خود را تاب نیاوردند و به همراه دیگر دوستان‌شان مأمور برقراری امنیت در سطح شهر شدند. اما چه سرّی است در دعای مادر برای شهادت که هردو دست به دامن مادرانشان شدند تا بالاخره در راه دفاع از امنیت و برقراری آرامش در کنار هم، با سلاح ایمان، به این فیض عظیم نائل آمدند. هر دو رفتند تا آب دردل هیچ‌کس تکان نخورد. روحشان شاد. نامشان جاویدان و مکتبشان پر رهرو باد. 🌹🌹 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid