✍شیر دل پاوه
قسمت اول
🌷در بهاری ترین فصل سال دختری شیردل قدم به دنیا گذاشت که اسمش را فوزیه گذاشتند. او از همان کودکی عجیب و خاص بود و از همان زمان بچگی یار و همراهی در مسیر انقلاب و خانواده شد.
📖او به کلاس های قرآن و نهجالبلاغه که برگزار میکردند علاقهمند و تشنه حقیقت بود، در همان روزها به کلاسها رفت و آمد داشت. رفته رفته فکر و روحش در مورد اتفاقات و سختیها باز و بازتر شد و او را نا آرامتر میکرد.
🕌فوزیه در نماز و روزه نیز یکه تاز میدان بود و تا صدای اذان را از منارههای مسجد محلهشان میشنید؛ به نماز📿میایستاد تا روح تشنهاش را از دریای معرفت الهی سیراب کند.
🌃سحرهای ماه رمضان هم شاهدی بر روزهداری و سحر خیزیاش بود. اما این تنها نقشش نبود او حتی همراه و کمک حالی برای پدر و مادرش و دوستی برای خواهرانش بود و دوستی خودش را اثبات میکرد.
🧕فوزیه دیگر بزرگ شده بود و هنگامی که دید خواهران دیگرش ازدواج کردند و پدر دست تنها است، سختی کار او را از پا درآورده و ناتوان کرده است، تصمیم گرفت برای بهیاری🩺💊 آزمون استخدامی بدهد تا کمک حال پدرش در روزهای سخت زندگی باشد.
🧔♂البته پدرش توجه ویژه و دید دیگری به او داشت و طوری که فکر می کردند فقط همان یک بچه است و می گفت: «فوزیه چیز دیگری است.»
در جلساتی که پدرش داشت، مدام از ظلم و ستم شاه👑و غارت کردن اموال مردم می گفت؛ فوزیه در این جلسات باز هم شاگرد اول بود و تنفر و ظلم ستیزی نسبت به شاه و دارو دستهاش پیدا کرد و روح درونش را ناآرامتر می کرد.
ادامه دارد......
#داستانک
#خانواده
#به_قلم_آلاله
🆔
@masare_ir