حاشیه مهمتر از متن
اگر بگویم که در اکرانهای سینمایی، اغلب حاشیهی مراسم از متن آن در نظرم جذابتر میآید بیراه نگفتهام. چشمم هنوز دنبال نام افراد و جاها در تیتراژ پایانی روی پرده میدود که مجری مراسم، میکروفن به دست شروع به صحبت میکند. سالن که روشن میشود تیتراژ را رها میکنم و در میان جمعیت پی آن زن و شوهری میگردم که با ورودشان به سالن توجهم را به خود جلب کردند؛ یک چشم خانم پانسمان داشت و یک دست آقا با ابزار غریبی شامل سیم و میله و آتل بسته شده بود. میانهی فیلم دانستم که این دو تن مجروحین حادثهی تروریستی کرمان هستند.
برنامه با تقدیر و تشکر تهیهکننده و کارگردان اثر از عوامل مستند شامل تصویربرداران، تدوینگر، مدیر تولید و دیگران ادامه مییابد و با درد و دل و گلایههای دستاندکاران از عملکرد بنیاد شهید و کملطفی در حق جانبازان و خانوادههای شهدای آن حادثه پایان.
صفا و صمیمیت فضای حاکم بر اکرانهای جشنوارهی عمار همیشه حالم را جا میآورد. حضور پیوسته و تکریم خانوادههای شهدا و مردمی بودن رویدادها، سوخت شعلهی آن فانوسهای روشنگر است.
سکانس پایانیِ آن شب عکس یادگاری مهمانان برنامه با تماشاچیانی است که حالا آن سالن وسیع را پر کردهاند.
آقای عقیلی کارگردان مستند میگفت: "برای یک کارگردان شیرینتر از موفقیت فیلمش، این است که بداند اثرش توانسته گرهای بگشاید و دردی دوا کند." این را میگفت چون در یکی از اکرانها خیّری پیدا شده بود و به جبران کوتاهی بنیاد شهید، هزینهی جراحی چشم آن خانم جانباز را پرداخته بود. با خود فکر میکنم گره اصلی اما درد دنبالهداری است که خانوادههای آن قریب به ۱۰۰ تن شهید و بیش از ۲۰۰ مجروح حادثه، هر روز و هر روز به جان میکشند. آنها که به عشق حاجی در مراسم سالگردش و بر مزار او داغدیده شده بودند و حالا سازمان یا نهادی مسئولیت هزینههای درمان و زندگیشان را عهدهدار نمیشود. به معادلات پیچیدهی سفرهی انقلاب فکر میکنم و چاه ویل آن اقلیتی که معلوم نیست تا کی قرار است دست در جیب مستضعفان و مردم بیریا و مخلص داشته باشند و با همین فکرها از سینما بیرون میآیم و راهم را از میان بازارگرمی بستنیفروشها و چرخدستیهای لبو و باقالیفروشی، به سمت خیابان باز میکنم.
حاشیهنگاری اکران مستند رویای صادقه به قلم مریم سادات پرستهزاد
8 بهمن 1403
💠
@mashhadname
🔸روایت بچه محل های امام رضا علیهالسلام
🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق:
💬
@mah_rafiei