6 می‌خواد بیاد که ازم حلالیت بگیره چطور می‌تونستم حلالش کنم؟ حتی اگه به زبونم می‌گفتم حلالت کردم اما واقعاً همچین چیزی از ته دلم نبود. چون اونا منو خیلی بد به بازی گرفتن و با دروغاشون سرگردونم کردن. من که همچین توقعاتی ازشون نداشتم خودشون بودن که بعد اینکه جواب بله دادم می‌گفتند که برات فلان کارو می‌کنیم و فلان چیز رو اسمت می‌کنیم. نمی‌تونستم که حرفی هم به شوهرم بگم از دستم عصبانی می‌شد و مطمئنم که زندگیمون به هم می‌ریزه. پدر شوهرم اومد و ازم طلب حلالیت گرفت منم که ناچار بودم گفتم_ حلالتون کردم. یونس به پدر مادرش گفت_ شما که جز خوبی کاری نکردین .. داشتم می‌سوختم از اینکه نمی‌تونستم حرف دلم رو بگم پدر شوهر و مادر شوهرم عازم مکه شدم طبق خواسته خودشون به حرف حلال کردم اما هیچ وقت فراموش نمی‌کنم که چه قول‌هایی بهم دادن و تا چه حد عمل کردم. ادامه دارد. کپی حرام.