زنی بهشتی کسی چهل سال همسای، مرحوم آیت اللّه بهجت بود. با ایشان مصاحبه کردند و پرسیدند: شما در این چهل سال خاطراتی از ایشان دارید؟ گفت: خیلی خاطره دارم. یکی از خاطرات او این بود: خانمم از دنیا رفت. بستگان همسرم برای مراسم خاکسپاری از شهرستان به خانۀ ما آمدند. خانه خیلی شلوغ شد. دیدم در خانه را می‌زنند. در را باز کردم دیدم آیت اللّه بهجت است. سلام کردم و گفتم: ببخشید حتماً سر و صدا مزاحم مطالعه شما شده است. فرمودند: نه. دیدم شما گرفتار این مراسم هستی، یک مقدار پول برای شما آوردم. پولی به من دادند و فرمودند: این را هزینه کنید. ایشان می‌گوید: این پول برایم گره گشا بود. بعد از آن وقتی دستم باز شد، هر چه اصرار کردم ایشان پول را پس نگرفت. خیلی اصرار کردم. فرمود: اگر برگردانی می‌دهم برای همسرت قرآن بخوانند. همان روز مرحوم آیت اللّه بهجت سؤال کردند: مراسم تشییع چه وقت است؟ گفتم: کسی از شما توقع تشییع ندارد. فرمودند: نه من می‌خواهم بیایم. گفتم: شما دعا کنید، کافی است. فرمودند: نه من باید برای تشییع بیایم. گفتم: فردا فلان ساعت تشییع است. ایشان برای تشییع تا حرم حضرت معصومه علیها السلام آمدند. گفتم: خیلی لطف کردید برگردید! فرمودند: نه، کجا خاک می‌کنید؟ من می‌خواهم تا خاکسپاری بیایم. هر چه اصرار کردم، فرمودند: من می‌آیم. وقتی خاکسپاری تمام شد، گفتم: چرا اصرار داشتید که بیایید؟ فرمودند: به خاطر این که همسر شما زن بهشتی است و با شهدا محشور می‌شود. گفتم: شما از زندگی ما خبر نداشتید. برای چه این را می‌گویید؟ فرمودند: ما چهل سال است با شما همسایۀ دیوار به دیوار هستیم. یک دیوار دو متری بین ما و شما فاصله است. در این چهل سال یک بار صدای این زن را نشنیدم. یک بار من این زن را ندیدم. این زن بهشتی است. یحیی المازنی می‌گوید: من سال‌ها همسایه دیوار به دیوار زینب کبر علیها السلام بودم. ﴿وَ اللّهِ ما رَأَيْتُ لَهَا شَخْصاً، وَ لا سَمِعْتُهَا صَوْتاً﴾؛ [۱] به خدا قسم، خودش را ندیدم و صدایش را هم نشنیدم. » ---------- [۱]: عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۹۵۵ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📱 آدرس سایت و شبکه‌های اجتماعی 🆔 @anwartohid_ir 🌐 www.anwartohid.ir ◉✿ ✿◉ --------------------------------------------------------------