از دوسالگی تودامن امام حسین علیه السلام بزرگ شده بود..
شب عاشورا وقتی فرمود همه شهید میشید نگران شد...
عموجان اکبر هم شهید میشه؟
عموهامم شهید میشن؟
عمو من چی ؟ منم فدای شما میشم؟ منم بلاگردون عمه هام میشم؟
حسین جان جوونای ماهم همینجوری رو شما و خانوادتون غیرت داشتن...
میگفت یه شب تو هیئت از داعش و حرم حضرت زینب و مدافعای حرم گفتن...مجید اینقدر خودش و زد حالش بد شد.. گفت مگه ما مردیم که حرم خانم در خطر باشه.. سریع پله هارو طی کرد...سریع شد مجید قربانخانی...حسین جان همونجوری که مجید قربانخانی و خریدی...ماروهم بخر..
اگه تو بخوای میشه...