در بچگی خیر و شر را تشخیص میدادم. در گهواره بودم که می خواستند به من نیشتری بزنند من حس میکردم که وضع بد و خطرناك است و اوضاع ناجور است، مثل اینکه مادر ما از اطراف ما عقب رفتند تا نیشتر را نبینند. نیشتر را زدند و خون آمد. خوب یادم هست که میفهمیدم حرف های این ها کلاه گذاری است. افرادی که می آمدند، در این قسمت دروغ هایی می گفتند که ما این دروغ ها را می فهمیدیم، ولی هیچ نمیگفتیم و نمی توانستیم بگوییم. یادم هست وقتی شیرخوار بودم، تریاک به ما می خوراندند، من متنفر بودم ولی به اجبار قبول می کردم. برداشتی از کتاب "سلوک معنوی" گفتارها، مصاحبه ها، و خاطراتی از آیت الله بهاءالدینی (ره) برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید: mayaminbook.ir/?p=1922 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0