‍ 📖 برش هایی از ✍️ به قلم: سید مهدی شجاعی (غصب ولایت | ) ▪️▫️▪️ 🔹پدر به سلمان گفت: برو و دختر رسول الله را دریاب. اگر او نفرین کند... سلمان تشابان به نزد تو آمد و عرض کرد:اي دختر پیامبر! خشم نگیرید. نفرین نکنید. خدا پدرتان را براي رحمت مبعوث کرد.. 🔸تو فریاد زدي: علی را، خلیفه ي به حق پیامبر را دارند میکشند... اگر چه وقت، دست از سر علی برداشتند و رهایش کردند. و تو تا پدر را به خانه نیاوردي، نیامدي. ولی چه آمدنی. روح و جسمت غرق جراحت بود. و من نمیدانم کدام توان، تو را بر پا نگاه داشته بود. 🔹تو از علی، خسته تر. تو از علی مظلومتر، علی از تو مظلومتر. هر دو به خانه آمدید اما چه آمدنی. تو چون کشتی، شکسته، پهلو گرفتی. و پدر درست مثل چوپانی که گوسفندانش، داوطلبانه خود را به آغوش مرگ سپرده باشند، غم آلوده، حسرت زده و در عین حال خشمگین خود را به خانه انداخت. 🔸قبول کن که غم عاشورا هر چه باشد، به این سنگینی نیست. پدر به هنگام تغسیل، روي تو را خواهد دید و بازوي تو را و پهلوي تو را. و پدر را از این پس هزار عاشورا است. ▪️▫️▪️ اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ . . ◾️هیئت رزمندگان اسلام اراک 🚩حسینیه عاشقان ثارالله ◾️◾️◾️ 📲@Meheyat_ir