🔰 بازاری شدن جامعه ایران!
🔻۱/ در این مطلب
(اینجا)، توضیح دادم که جامعه ایران با سه عملیات، مهندسی اجتماعی شد. یکی از این عملیاتها،
بازاری کردن جامعه بود. بازاری کردن به این معنا که؛
«
#من کجای هر قضیه بایستم که برایم سود داشته باشد»،
« چه چیزی، چه رابطهای، چه جهانبینی، چه رفاقتی و ... برای #من میصرفد!»
«
چه نگاه سیاسی برای #من، ثروت میآورد» و هر فرد با پاسخ به این سوالات و تعیین سود شخصی خود، دست به کنش میزند!
➖ در دهه نود، گویی وارد یک کارخانهی دیگری شدیم؛
کارخانه ساخت #انسانِ_نئولیبرال!
با شروع این دهه، شوکهای اقتصادی، یکی پس از دیگری به بدنه جامعه وارد میشد و همزمان حس عقبماندگی تزریق میشد و همزمان دورههای موفقیت نیز رشد پیدا کردند!
رابطه معناداری بین این سه وجود دارد.
«به من
#شوک وارد شده. من ترسِ از دست دادن امکانات را دارم و چیزهای دیگر برایم اهمیتی ندارد. پس باید برای جبران عقبماندگی،
#رویاهای در حال از دست رفتنم را بدست آورم... من میتوانم رشد کنم و فلان ماشین را داشته باشم ... فلان خانه... سفر به اروپا ... »
🔻و در ادامه اما ((شوک پشت شوک)) ...
«
#من دیگر به رویاهایم نخواهم رسید. به فلان ماشین و خانه نخواهم رسید و
#احساس_بدبختی تمام وجودم را فراگرفته و به
#جنون میرسم... خشمگین میشوم... پرچم ایران را آتش میزنند و اهمیتی نمیدهم ... تمامیت ارضی من در خطر است و اهمیتی نمیدهم ... دین به من جهت نمیدهد و آن را عامل بدبختی خود میدانم... من دیگر برای عقاید قبلی خود
#فداکاری نمیکنم و از خود مایه نمیگذارم... لذت من کجاست؟! سود من کو؟! حالا من یک
#انسان_بازاری هستم!»