باسمه تعالی الغارات(قسمت ۲۳) ... امیدوارم که خدا تو و امامت معاویة بن ابی سفیان و عمروعاص را در آتش جهنم بسوزاند. معاویة بن حدیج گفت: " من تو را ظالمانه نمی‌کشم، بلکه این قتل به خون خواهی عثمان است." محمد گفت: " تو را چه به عثمان؟ عثمان به حق عمل نکرد و حکم قرآن را تغییر داد و خدا فرموده است: " آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافر و فاسق اند." ما به خاطر کارهایی که عثمان کرده بود او را موآخذه کردیم و از او خواستیم که از خلافت کناره‌گیری کند، اما نپذیرفت. مردم هم او را کشتند." معاویة بن حدیج از این سخنان محمد خشمگین شد و او را جلو آورد و گردن او را زد. سپس بدن او را درون شکم الاغ مرده‌ای گذاشت و آتش زد. معاویه بن حدیج فردی ملعون و خبیث بود که همواره به امیرالمومنین(ع) دشنام می‌داد. پس از این وقایع عمروعاص نامه‌ای به معاویه نوشت و خبر کشته شدن محمد بن ابی بکر و کنانه بن بشر و پیروزی سپاه معاویه و فتح مصر را به او داد. وقتی خبر قتل این گونه محمد بن ابی بکر به خواهر او عایشه رسید، بسیار محزون و بی‌تاب شد و پس از آن بعد از هر نماز معاویه بن ابی سفیان و عمروعاص و معاویة بن حدیج را نفرین می‌کرد، و قسم خورد که از آن به بعد گوشت کباب شده نخورد و تا زنده بود کباب نخورد. نامه‌های امام به دست معاویه رسید. در طول مدت زمامداری محمد بن ابی بکر بر مصر، بین او و امیرالمومنین(ع) نامه‌های بسیاری رد و بدل شد که حاوی سوالات محمد از امیرالمومنین(ع) در مورد موضوعات مختلف و جواب‌های امیرالمومنین(ع) بود. محمد بن ابی بکر در این مدت پیوسته نامه‌ها را می‌خواند و از آنها می‌آموخت و به وسیله آنچه آموخته بود بین مردم به قضاوت می‌پرداخت. زمانی که محمد شکست خورد و به شهادت رسید، عمر و عاص نوشته‌های او را پیدا کرد و همه آنها را برای معاویه فرستاد. دیدن این مکتوبات معاویه را به اعجاب وا داشته بود و او هم پیوسته آنها را می‌خواند و از آنها می‌آموخت. وقتی ولید بن عُقبه دید معاویه این نوشته‌ها را می‌خواند و از آنها خوشش آمده است، به او گفت: " دستور بده این احادیث را بسوزانند." معاویه به او گفت: " بس کن ولید! تو چیزی نمی‌فهمی!" ولید گفت:" این تو هستی که چیزی نمی‌فهمی! این خوب است که مردم بدانند سخنان ابوتراب پیش توست و تو آنها را می‌خوانی و یاد می‌گیری و با استفاده از آن قضاوت می‌کنی؟ پس چرا با او می‌جنگیدی؟" معاویه گفت: " وای بر تو! به من می‌گویی علمی این چنین را بسوزانم؟ به خدا قسم علمی جامع‌تر، حکیمانه‌تر و روشن‌تر از این علم ندیده‌ام!" ولید گفت: " اگر از علم و قضاوت علی در شگفتی چرا با او می‌جنگی؟" معاویه گفت. " اگر ابوتراب عثمان را نکشته بود و فتوا می‌داد ما به فتوایش عمل می‌کردیم." بعد کمی ساکت شد، سپس نگاهی به اطرافیانش کرد و گفت: : نمی‌گوییم که این از نوشته‌های علی بن ابیطالب است، می‌گوییم از نوشته‌های ابوبکر صدیق است که پیش فرزندش محمد بوده و ما طبق آن قضاوت می‌کنیم و فتوا می‌دهیم."... ادامه دارد 📚