باسمه تعالی الغارات(قسمت ۷۹) کشتن فرزندان عبیدالله بن عباس بُسر بن ارطاه از طائف خارج شد و به محل قبیله بنی کنانه رسید. عبیدالله بن عباس که حاکم صنعا از طرف امیرالمومنین(ع) بود دو پسرش به نام‌های " قُثم " و " عبدالرحمن " و همسرش " جویریه " را پیش یکی از افراد قبیله گذاشته بود. بسر بن ارطاه وقتی متوجه شد دو پسر نوجوان عبیدالله در آنجا هستند، قصد کرد آن دو را بکشد. وقتی میزبان آنها متوجه شد، به داخل خانه رفت و شمشیرش را برداشت و با ماموران بسر درگیر شد. بسر به او گفت: " من نمی‌خواستم تو را بکشم، چرا خودت را به کشتن می‌دهی؟" او گفت: " می‌خواهم جانم را در دفاع از کسانی که به من پناه آورده‌اند بدهم و این گونه پیش خدا و مردم معذورم." او بدون اینکه کلاه خود یا زرهی داشته باشد آنقدر جنگید تا کشته شد. سپس بسر دستور داد آن دو پسر را آوردند و گردن زدند. عده‌ای از زنان بنی کنانه بیرون آمدند و یکی از آنها خطاب به بسر گفت: " مردان را که می‌کشی! بچه‌ها را دیگر چرا می‌کشی؟ به خدا قسم نه در جاهلیت بچه‌ها را می‌کشتند و نه در اسلام، به خدا قسم سلطنتی که با کشتن ضعیفان و پیران و بی‌رحمی و قطع رحم به دست می‌آید، سلطنت بدی است." بسر آن زنان را هم تهدید کرد و گفت : " به خدا قسم می‌خواهم شما را هم بکشم." آن زن هم جواب داد : " به خدا قسم بسیار دوست دارم که این کار را بکنی."... ادامه دارد... 📚 @mesbah_313_ir