باسمه تعالی تاریخ تحلیلی اسلام (قسمت ۴۸) ...با جدا شدن عبدالله و پیروان او از سپاهیان پیغمبر صلی الله تنها ۷۰۰ تن باقی ماند که اسب و شتر نداشتند. هنگام صف آرایی پیغمبر صلی الله عبدالله بن جُبَیر سردسته گروه تیراندازان را گفت: مواظب باش دشمن از پشت سر به ما حمله نکند. جنگ به سود ما یا به زیان ما باشد تو نباید از جای خود بجنبی. در حمله نخست پیروزی با مسلمانان بود و دشمنان را عقب راندند، اما دسته تیراندازان که ماموریت جلوگیری سوار نظام دشمن را داشتند به محض عقب نشینی آنان به طمع گردآوری غنیمت موضع خود را ترک گفتند. سوار نظام دشمن به سرکردگی خالد بن ولید ناگهان حمله کردند و مسلمانان را شکست دادند. در این جنگ عموی پیغمبر صلی الله به دست وحشی غلام جُبَیر بن مُطعِم کشته شد و پیغمبر صلی الله نیز زخم برداشت. ابوسفیان فریاد می‌کرد : "اُعلُ هُبَل" پیغمبر صلی الله که در همان حالت در موضع خود ایستاده بود گفت بدو پاسخ دهید" الله اَعلی و اَجَلُّ " پیغمبر صلی الله بر اثر ضربتی که به دندان و پیشانی او رسیده بود در گودالی افتاد که مشرکان مکه سر راه مسلمانان کنده بودند. مشرکان در آن گیر و دار آواز دادند محمد کشته شد و مسلمانان منهزم شدند. به نوشته طبری یکی از کسانی که بالای کوه ایستاده بود گفت اکنون که محمد کشته شد کاش فرستاده‌ای نزد عبدالله بن اُبی بفرستیم تا از ابوسفیان برای ما امان خواهد. مردم پیش از آنکه کشته شوید به خانه‌های خود برگردید. لیکن اَنس بن نَضر فریاد کرد: مردم اگر محمد کشته شده خدای محمد زنده است. خدایا! من از آنچه اینان می‌گویند عذر می‌خواهم. سپس به دشمنان حمله برد. سرانجام در آن گیر و دار علی بن ابیطالب علیه السلام دست پیغمبر صلی الله را گرفت و او را از زمین برداشت و طلحه بن عبیدالله با آنکه زخم خورده بود زیر بدن او را گرفت و او را بلند کرد تا مسلمانان ببینند پیغمبر زنده است. علی علیه السلام در پیش روی پیغمبر صلی الله ایستاد و اگر کسی نزدیک می‌شد او را می‌راند یا می‌کشت. سرانجام گروهی از مسلمانان برگشتند و گرد پیغمبر صلی الله را گرفتند و لشکر از نو سامانی یافت. ابوسفیان با آنکه در این نبرد پیروز شده بود و می‌توانست به مدینه حمله برد بازگشت و وعده داد که سال آینده در بدر مسلمانان را خواهد دید.چرا ابوسفیان از گرفتن مدینه چشم پوشید، سبب آن را جز امداد غیبی نمی‌توان دانست. خدا بیمی در دل او افکن تا از محاصره مدینه و گرفتن آن شهر چشم بپوشد. بعض اسلام شناسان غربی می‌گویند ابوسفیان بدان جهت از محاصره مدینه منصرف شد که می‌ترسید به اندازه کافی وسیله گرفتن شهر را در اختیار نداشته باشد. که البته این تحلیلی بسیار ضعیف می‌نماید، بهتر همان است که از قرآن کریم پیروی کنیم و بگوییم خدا در دل آنان بیم افکند. جنگ احد در شوال سال سوم هجرت روی داد. یک روز پس از جنگ، پیغمبر صلی الله مردم را مامور کرد که به دنبال دشمن بروند. در این تعقیب زخمداران و بیماران نیز شرکت کردند. مقصود پیغمبر صلی الله این بود که دشمن گمان نکند سپاه او به کلی از پا درآمده است. به هر حال نتیجه‌ای را که مکه از این جنگ می‌خواست به دست نیاورد؛ چه اولاً تلفات مسلمانان نسبت به مشرکان با در نظر گرفتن شمار کشتگان آنان در بدر تقریباً مساوی بود. هر دو دسته در دو جنگ به اندازه هم کشته داده بودند و برابر سنت قبیله‌ای از این جهت مکه بر مدینه برتری نداشت. به علاوه مشرکان نتوانستند زیانی به شهر یثرب برسانند... ادامه دارد... 📚 @mesbah_313_ir