باسمه تعالی تاریخ تحلیلی اسلام (قسمت ۶۶) آغاز مشکلات در فصل‌های نخست گفتیم اسلام تا در مکه بود دین بود و در مدینه نیز نظام حکومت در بنیاد دین پی ریزی شد. درست است که مسلمانان در بسیاری از کارهای اجتماعی خود آزادی عمل داشتند، اما اساس احکام را قرآن و وحی تعیین می‌کرد. اگر این نظام حکومت بر اساس دین همچنان رنگ صفا، اخلاص، گذشت و از همه مهمتر تقوا و عدالت را از دست نمی‌داد امروز تاریخ مسلمانی صورت دیگری داشت. شتابی که روز مرگ پیغمبر از سران قوم دیده شد نشان دهنده این بود که بعض آنان بیشتر در این اندیشه بودند که چگونه باید هر چه زودتر حاکم را انتخاب کنند. کمتر بدین فکر می‌کردند که حکومت چگونه باید اداره شود. در این کتاب که غرض از آن، نوشتن تاریخ مختصر اسلام است جایی برای بحث کلامی و مسئله امامت نیست. اما یک نکته را نمی‌توان نادیده گرفت و آن اینکه چرا در چنان مجلس مشورت که سرنوشت مسلمانان تعیین می‌شد خاندان محمد صلی الله را به حساب نیاوردند؟ چرا کسی یا کسانی از تیره هاشم در آن جمع نخواندند؟ اصولاً این همه شتاب برای چه بود؟ بدن پیغمبر صلی الله در خانه عایشه مانده بود. کسان او بر گرد وی فراهم شده بودند. فقه اسلام می‌گوید باید در کار شستشو و نماز خواندن بر مرده درنگ نکنند؛ مستحب است مسلمانان در آیین نماز و به خاک سپردن برادر مسلمان خود شرکت جویند؛ این آیین برای هر فرد مسلمان است. آیین به خاک سپردن پیغمبر مسلمانان جای خود دارد. این بزرگان چرا خود را از چنین فضیلت محروم داشتند؟ شاید بیم فتنه می‌رفت و می‌خواستند هر چه زودتر رئیس امت را انتخاب کنند، اما مگر آن تشریفات چه اندازه وقت می‌خواست؟ به نظر می‌رسد کسانی در آن روز از دو پایه حکومت و دین که اسلام بر آن استوار است تنها به پایه حکومت می‌اندیشیدند. سخنان رئیس طایفه انصار و پاره‌ای از گفتگوها که بر زبان بعضی رفته موید این نظر است. آن طرز سخنان گفتاری است که با نظام قبیله ای سازگارتر است. اگر در آن جمع یا برون از آن جمع، کسی بوده است که هم صلاحیت رهبری داشته و هم از خاندان پیغمبر بوده چرا نباید زمامدار شود؟ این‌ها یک سلسله پرسش‌هاست که هنوز هم بی‌ پاسخ مانده است و یا پاسخی که بدان داده شده بیشتر برای مغلوب ساختن حریف در جدال منطقی است نه روشن شدن حقیقت.... ادامه دارد... 📚 @mesbah_313_ir